68/ 32- 4 4. و بدرستى كه تو هراينه بر خويى بزرگ. 5. پس زودا كه بينى و بينند. 6. به كدام شماست ديوانگى و شوريدگى. 7. بدرستى كه پروردگار تو او داناتر است به آنى كه گم شد از راه راست خويش و او داناتر است به راه يابندگان. 8. پس فرمان مبر تو اى محمّد آن دروغ دارندگان را. 9. دوست داشتند ايشان كه كاشكى در سازى تو به ايشان پس در سازند ايشان با تو. 10. و فرمان مبر تو هر سوگند خواره را به دوزخ خوارى. 11. بدگويى در پس رونده به سخن چينى. 12. بسيار باز دارنده مر نيكى را گذرنده از حد گنهكارى بزهمندى. 13. سخت دلى پس [720] آنت همه سندى پدر نامعلومى. 14. ا براى اين كه بود او وليد بن مغيره خداوند خواسته و پسران. 15. چون خوانده شود بر او سخنان ما، گفت: نوشتههاى پيشينگان است. 16. زودا كه نشانى كنيم او را بر بينى. 17. بدرستى كه ما آزموديم ايشان را همچنان كه آزموديم خداوندان آن باغ را، چون سوگند ياد كردند ايشان كه هراينه ببرّند ميوه آن را پنهان از درويشان بامدادكنان. 18. و انشاء اللّه نمىگويند. 19. پس گرديد بر آن گردنده از پروردگار تو و ايشان خفتهگانند در خواب. 20. پس گشت آن باغ همچو شب تاريك سياه انجيده و بر هم افتاده باغ ميوه بريده. 21. پس آواز دادند يكديگر را بامداد كنندگان پگاه. 22. كه پگاه برويد بر كشتزار خويش اگر هستيد بازكنندگان بار آن را. 23. پس برفتند و ايشان پنهان مىداشتند و آهسته مىگفتند. 24. كه در نيايد آن را باغ امروز بر شما هيچ درويشى. 25. و پگاه رفتند بر خشمى و كين درويشان توانايان و كامكاران. 26. پس چون بديدند آن باغ را سياه و تاريك گفتند: بدرستى كه ما هراينه گمراهانيم كه اين نه جاى ماست. 27. نه كه ما بىروزى كرده شدگانيم. 28. گفت بهترين ايشان: ا نگفتم مر شما را چرا به پاكى ياد نكنيد خداى را و انشاء اللّه نگوييد؟ 29. گفتند پاكى پروردگار ما بدرستى كه ما بوديم ستمكاران. 30. پس روى آورد در ايستاد برخى از ايشان بر برخى سرزنش همىكنند. 31. گفتند: اى واى ما! بدرستى كه ما بوديم گذرندگان از اندازه. 32. شايد اميد است پروردگار ما كه بدل باز دهد ما را در آخرت بهتر از آن باغ، بدرستى كه ما به سوى پروردگار خويش آهنگ و ميل كنندگانيم.