74/ 56- 31 31. و نگردانيديم اين خداوندان آتش را مگر فرشتگان و نگردانيديم نوزده شمار ايشان را مگر آزمونى مر آنانى را كه نگرويدند، تا بىگمان شود آنانى كه داده شدند نامه را و بيفزايد آنانى كه گرويدند استوارى و به گمان شود آنانى كه داده شدند نامه تورية را و گروندگان به قرآن و گويد آنانى كه در دلهاى ايشان است بيمارئ و شك و نفاق و آن ناگروندگان ديگر كه چه چيز خواست خداى به اين عدد نوزده از جهت داستانى. همچنانت گمراه كند خداى آن را كه خواهد و راه نمايد آن را كه خواهد. و نداند سپاههاى پروردگارت را مگر هم او و نيست آن دوزخ و دوزخبانان مگر پندى و ياد دادنى مر آدميان را. 32. حقّا كه نرهند كافران از دوزخ سوگند به ماه. 33. و سوگند به شب و آفريدگار شب چون پس روز درآيد. 34. و سوگند به بامداد چون روشن شود. 35. بدرستى كه آن دركه سقر هراينه يكى از بزرگتر كارهاست. 36. از جهت بيم كنندهگى مر آدميان را. 37. مر آنى را كه خواهد از شما كه پيشى گيرد به طاعت يا پس ماند از جهت معصيت. 38. هر تنى به آنچه ورزيد گرو و بازبسته است. 39. مگر خداوندان سوى دست راست. 40. در بهشتهاى همىپرسند. 41. از گناهكاران. 42. چه چيز در آورد در كشيد شما را در اين دركه دوزخ [736]. 43. گفتند كه: نبوديم ما از جمله نماز كنندگان. 44. و نبوديم كه خورانيديمى خوردنئ درويش را. 45. و بوديم كه در مىآمديم به گفت و گوى در باطل با درآيندگان. 46. و بوديم كه به دروغ داشتى ما به روز شمار را. 47. تا كه آمد ما را اين مرگ بىگمان. 48. پس سود ندارد ايشان را خواهش خواهشگران. 49. پس چيست مر ايشان را از پند روى گردانندگان. 50. همانا كه ايشان خرانىاند سخت رمندگان. 51. كه گريخت گريختند از شير تيراندازان صيّادان. 52. نه كه همىخواهد هر مردى كسى ازيشان كه داده شود نامههاى باز كرده به هر يك جدا جدا. 53. حقّا نه كه نمىترسند از آن جهان بازپسين. 54. حقّا بدرستى كه آن پندى است تمام. 55. پس هر كه خواهد ياد كند برخواند آن را 56. و ياد كنند و پند نگيرند مگر كه خواهد خداى، او سزاوار ترس است كه ازو ترسند و سزاوار آمرزش كه آمرزد مؤمنان مطيع را. قيامه، مكّى، 40 آيه بسم اللّه الرّحمن الرّحيم