3/ 125- 118 118. اى آنانى كه گرويدند! مگيريد دوست نهانى از فرود خويش، فرو نگذارند شما را تباهى، دوست داشتند آنچه رنجور شويد. بدرستى كه پيدا شد دشمنادگى از دهنهاى ايشان و آنچه نهان كند سينههاى ايشان بزرگتر. بدرستى كه پيدا كرديم براى شما نشانها را اگر هستيد خرد داريد. 119. آ شما اينان دوست مىداريد ايشان را و دوست نمىدارند شما را و مىگرويد به نامه همه آن، و چون رسند شما را گويند گرويديم و چون تنها شوند بخايند بر شما انگشتان را از خشم، بگوى: ميريد به خشم خويش بدرستى كه خداى دانا به خداوند سينهها. 120. اگر ببسايد شما را نيكى، اندوهگين كند ايشان را و اگر رسد شما را بدى شاد شوند بدان، و اگر شكيبايى كنيد و پرهيزيد زيان نكند شما را سگالش بد ايشان چيزى. بدرستى كه خداى بدانچه همىكنند [1] فرا رسنده. 121. و چون بامداد برون آمدى از كسانت ساخته مىكنى گروندگان را نشستگاههاى براى جنگ و خداى شنوا دانا. 122. چون آهنگ كرد دو گروه از شما كه بددلى كنند و خداى دوست ايشان دو، و بر خداى پس كار باز گذاردا گروندگان. 123. و هراينه [79] يارى داد شما را خداى به بدر و شما خواران، پس بترسيد از خداى تا مگر شما سپاس دارى كنيد. 124. چون گفتى مر گروندگان را، ا هرگز بس نكند شما را كه يارى دهد شما را پروردگار شما به سه هزار از فرشتگان فرو آورده شدگان؟ 125. آرى، اگر شكيبايى كنيد و پرهيزيد و آيند شما را از جوش خويش، اين يارى دهد شما را پروردگار شما به پنج هزار از فرشتگان نشان كنندگان. [1]. م: «كننده»