1. ترجمههايى از قرآن كه تنها براى خوانندگان يك حوزه زبانى نوشته شدهاند. از اين رو، مترجم كوشيده است تا در برابر هر يك از واژههاى قرآنى از حوزه زبانى خويش واژهاى را برگزيند و برابر نهادههاى او بيشتر حوزهاى و محلى است. قرآن قدس بهترين نمونه براى اين گروه از ترجمههاى قرآن است. 2. ترجمه- تفسيرهايى كه در آنها، ضمن به كارگيرى يك گونه زبانى ويژه، از زبان ادبى و گاه معيار هم بهرهجويى شده است. ترجمه تفسير طبرى و تفسير كشف الاسرار و ابو الفتوح رازى و تفسير نسفى و بصائر يمينى و تفسير درواجكى و غجدوانى [غژدوانى] و برخى ديگر از ترجمه- تفسيرهاى قرآنى را مىتوان از اين دست دانست. شمار واژههاى حوزهاى در بخش ترجمه اين ترجمه- تفسيرها افزونتر از بخشهاى تفسيرى يا داستانى اين نوشتههاست. هم چنان كه دست نوشتهاى متعدّد اين ترجمه- تفسيرها نشان مىدهند كه زبان بخش قصههاى قرآنى به يك گونه زبانى معيار يا نيمه معيار نزديكتر است و از اين رو، نا هم خوانى نسخهها با يكديگر كمتر. 3. ترجمه يا ترجمه- تفسيرهايى كه از كاربرد واژههاى حوزهاى پرهيز مىكنند و مترجم مىكوشد تا متن را به زبان رسمى يا معيار بنويسد تا خوانندگان بيشترى بتوانند از آن بهره ببرند. اين دسته از ترجمه- تفسيرها بيشتر از قرن هشتم به بعد نوشته شدهاند. جدا از مقوله زبان، اين ترجمه- تفسيرها و گاه ترجمهها، در شيوه ترجمه و تفسير ناهمگونىهايى دارند. اين ناهم گونى بيشتر از چگونگى نگرش و بينش و انديشه مفسران و مترجمان برمىخيزد. گونهگونى فرقههاى اسلامى و ديدگاههاى ناهمگون دينى و اجتماعى سبب شده است كه گاه در تفسير يك واژه يا يك آيه از قرآن برداشتهاى متفاوتى پيدا شود و طبيعى است كه مترجم اشعرى نمىتواند آن چنان به قرآن بنگرد كه مترجم معتزلى.