الزَّاهِدِينَ (ص 405)؛ فادوئى كردند: اخْتَلَفُوا* (ص 29)؛ فادوا: مُخْتَلِفٌ* (ص 520)؛ مسكاره: سكر (ص 520)؛ ويستود شدند: كَفَرُوا* (ص 15). اگر بپذيريم كه مترجم اين ترجمه- تفسير از همان حوزه زبانى برخاسته است كه صاحب تفسير سورآبادى، بايد پذيرفت كه اين دست واژهها، كه در بالا آورديم، به احتمال، در دوره و حوزه مترجم وجود نداشته است يا مترجم براى آن كه متن او، خواننده بيشترى داشته باشد، اين گونه واژهها را به كار نبرده است. براى ما روشن است كه در اين ترجمه- تفسير از واژههاى ويژه ماوراء النّهرى نشانى نمىبينيم، هم چنان كه از شمارى از واژههاى سغدى، كه در پارهاى از ترجمههاى فرارودى (ماوراء النّهرى) ديده مىشوند در اين متن خبرى نيست. اين ترجمه- تفسير آرايه و پيرايهاى از گونه زبانى هروى بر خويشتن نبسته است و از هرگونه كاربردى كه رنگ و بوى گونه رازى را داشته باشد بركنار است. در سراسر اين متن، هيچ نمونهاى از واژههاى ويژه فارسى سيستانى نمىيابيم. براى آشنايى و شناخت بهتر و بيشتر واژههاى اين ترجمه- تفسير، شمارى از واژههاى آن را برگزيدهايم تا در پايان كتاب، با توضيحى هرچند كوتاه بياوريم. نمونههاى كاربردى پارهاى از اين واژهها را كه، در نوشتههاى فارسى جست و جو كردهايم و يافتهايم، در كنار واژهها نشانديم تا دريافت معنى واژهها را براى خواننده اين متن آسان كند و او را از مراجعه به فرهنگهاى گونهگون بىنياز سازد و، از سويى ديگر، روشن شود كه اين واژهها تنها در ترجمههاى قرآن و يا متون تفسيرى به كار نمىروند بلكه در متون ديگر هم كاربرد دارند. [واژهنامه] آخريان آخريان ما: بِضاعَتُنا گفتند اى پدر ما چه جوييم (دروغ نگوييم افزونى بعد ازين) اين (كه) آخريان ماست