باشامه باشامههاى خويش: بِخُمُرِهِنَّ و بزنند (و برافكنند) باشامههاى خويش (معجرهاى خويش) بر گريبانهاى خويش وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ (نور 31) يكى از معانى باشام و باشامه روسرى و سرپوش و سرانداز- مقنعه و معجر است. اين واژه به صورت واشام، واشامه و پاشامه در نوشتههاى فارسى آمده است: چون پرّان شد ز پرده جست بر بام ربودش باد از سر لعل واشام
(ويس و رامين، ص 208) ازان پس داد وى را نامه ويس همان پيراهن و واشامه ويس
(ويس و رامين، ص 303) «و برافگنند باشامههاى خويش را بربرهاى ايشان» (ترجمه و قصههاى قرآن، ص 703) اين واژه در قرآن قدس با يك دگرگونى در شكل گواشمه (نور 31) به كار رفته است. به آيندگان به آيندگان: الْغالِبُونَ و بدرستى كه سپاه ما هراينه ايشان به آيندگانند وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ (صافات 173) به آيندگان در برابر واژه غالِبُونَ* و ظاهِرِينَ* آمده است كه در اين ترجمه- تفسير و شمارى ديگر از ترجمههاى قرآن به كار رفته است از مصدر به آمدن به معنى دست يافتن، چيره و پيروز شدن، اين كاربرد در فرهنگهاى فارسى نيامده است.- ترجمه تفسير طبرى، ص 590؛ پلى ميان شعر هجائى و عروضى، ص 33؛ تفسير شنقشى، ص 222 و 223. «و بدرستى كه سپاه ماست كه ايشان باشند به آيندگان» (ترجمه و قصههاى قرآن، ص 938) در برابر به آمدن كاربرد بتر آمدن به معنى شكست خوردن در نوشتههاى فارسى كم نيست به آئيم يا بتر آئيم، اگر بتر آئيم آن عادى باشد بر ما كه بدنام همه عرب گرديم و اگر به آئيم ما را هيچ نامى نبود از چنين لشكر ...» (ترجمه و قصههاى قرآن، ص 310)-: ترجمه و قصههاى قرآن، ص 345 و 648؛ پلى ميان شعر هجائى و عروضى، ص 34.