گوسپندان حرام كرده بوديم باشامها و گرديهها مگر آنچ برداشته بود پشتهاشان يا چربرويها» (ص 165) در برخى ديگر از ترجمههاى قديم قرآن نيز اين واژه آمده است-: قرآنهاى آستان قدس، به شماره 999 و 1089 و 2046. در ترجمه همين آيه، فرهنگ نامه قرآنى ذيل واژه: الحوايا. خاوندى كردن خاوندى كرديد: مَلَكْتُمْ يا (از) آنچه خاوندى كرديد كليدهاى او يا (از خانههاى) دوستان خويش أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ (نور، 61) خاوند و خاونده كاربرد ديگرى است از خداوند و خداونده كه در برخى از نوشتهها و شايد گونهاى از گونههاى فارسى كاربرد دارد: «نيكويى كنيت با خاوند خويشى و بىپدران و بيچارگان و همسايه و ...» (قرآن 999، آستان قدس، نساء 36) «چهگونه مرده خاوند عاشق است» (مناقب العارفين، ج 1، ص 225) آن خر بود كه آيد در بوستان دنيا خاونده را نجويد افتاد به ژاژخايى
(كليات شمس، ج 6، ص 196) اين چنين سوزان و گرم آخر مكار مشورت كن با يكى خاوندگار
(مثنوى، ج 3، ص 246) خستو آمدن خستو آمديد: أَقْرَرْتُمْ بازپس خستو آمديد و شما گواهى مىدهيد ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (بقره 84) خواستو، خواستوا، خستون و خستو از واژههايى است كه در شمارى از ترجمههاى قرآن در برابر اقرار آمده است.-: قرآن قدس، ص 16؛ ترجمه و قصههاى قرآن، ص 14؛ تفسير بصائر يمينى، ج 1، ص 27 و 100.