«خواهد روشنايى درخش وى كه ببرد بينائىها» (ترجمه تفسير طبرى، ص 1119) درخش جهنده جهان برفروخت سياه ابر با چرخ دامن بدوخت
(گرشاسبنامه، ص 395) براى نمونههاى بيشتر-: ترجمه تفسير طبرى، ص 809 و 1399؛ ديوان عمعق بخارى، ص 177؛ ديوان ابو الفرج رونى، ص 33؛ ترجمان البلاغة، ص 163؛ ديوان عبد الواسع جبلى، ص 358؛ ويس و رامين، ص 353؛ ديوان قطران تبريزى، ص 45؛ گرشاسبنامه، ص 53 و 76 و 104 و 281 و 284 و 387 و 457؛ خسرو و شيرين، 19 و 35 و 136؛ شرفنامه نظامى، ص 128 و 148 و 162 و 256 و 372. دست برنجن دست برنجنها: أَساوِرَ آراسته كرده شوند در آن (بهشتها) از دستبرنجنها از زر و مرواريد (يعنى مرصع به مرواريد) يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً (حج 23) دست برنجين، دستاورنجن، دستوانه، ياره و اياره از واژههايى است كه در ترجمههاى قرآنى در برابر واژه سوار و اساور مىآورند؛-: قرآنهاى آستان قدس به شماره 999 و 1089 و 2046، فرهنگ نامه قرآنى ذيل واژه اساور. پديد آمد هلال از جانب كوه بسان زعفران آلوده محجن
چنانچون دو سر از هم باز كرده ز زرّ مغربى دستاورنجن
(ديوان منوچهرى، ص 64) چو سيمين زورقى در ژرف دريا چو دستابرنجنى در دست حورا
(ويس و رامين، ص 287) از زرش خلخال و دست ابرنجنش رشته ابريشمين در گردنش
(منطق الطير، ص 126) براى نمونههاى بيشتر-: اسرار التوحيد، ص 176 و 277 و 278؛ مصيبتنامه، ص 266؛ تفسير قرآن كريم، ص 124.