دنه گرفتن دنه گرفت: بَطِرَتْ و چندا كه نيست كرديم از دهى (و شهرى) كه دنه گرفت (فضول شد از جهت) زيست خويش وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها (قصص 58) واژه دنه در اين كاربرد از مصدر دنيدن است دنيدن هم به معنى خراميدن و رفتن و ميل كردن و گراييدن است و هم در معنى غرور گرفتن و بزرگ منشى و تكبر كردن. گردانندگان قرآن به فارسى بر حسب حوزههاى زبانى از واژههاى فيريدن و فيريدگى و فيريده و انباردن و انباردگى و انبارده براى واژههاى قرآنى اتراف و بطر و برگرفتههاى آنها و الاشر سود بردهاند. «و چون نعمتى يابيد دنه گرفته نشويد و بدانيد كه خداى داده است شما را آن» (تفسير قرآن مجيد (كمبريج)، ج 2، ص 362 و 363) مثل است اين كه چو موشان همه بيكار بمانند دنهشان گيرد و آيند و سر گربه بخارند
(ديوان ناصر خسرو، ص 146)- ترجمه و قصههاى قرآن، ص 214 و 298 و 534 و 691 و 736؛ تفسير قرآن مجيد (كمبريج) ج 2، ص 97 و 320. دنه گرفته دنه گرفته: الْأَشِرُ زودا كه دانند فردا كه كيست (سخت) دروغگوى دنه گرفته سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ (قمر 25) دنه گرفته شدگان دنه گرفته شدگان آن: مُتْرَفُوها و نفرستاديم در هيچ دهى (و شهرى) هيچ بيم كننده مگر گفت دنه گرفته شدگان آن كه ما به آنچه فرستاده شديد به آن ناگروندگان (ايم). وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ (سبأ 34)