دومويگى دومويگى: كَهْلًا سخن گويى با مردمان در گهواره و دومويگى تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا (مائده 110) تعبير دو موى و دومويگى بيشتر در برابر كهل و كهولت به كار رفته است. قدما روزگار زندگى هر كس را در چهار دوره مىدانند: روزگار پروردن و باليدن و فزون كه تا پانزده شانزده سالگى است؛ دوم روزگار رسيدگى و تازگى و جوانى كه به اختلاف مىتواند تا سن سى و چهل هم بيايد «و سوم روزگار كهلى است و كهل را به پارسى دوموى خوانند» (ذخيره خوارزمشاهى، ص 9) و روزگار كهلى كه از سى سالگى با جوگندمى شدن موى، مىتواند آغاز شود و تا شصت سالگى هم دوام يابد و از آن پس روزگار پيرى است. «و تولد سودا بيشتر اندر فصل خريف باشد كه به پارسى تيرماه گويند و اندر سالهاى دومويى» (ذخيره خوارزمشاهى، ص 14) «و سخن گويد با مردمان اندر گهواره و اندر دومويگى» (ترجمه تفسير طبرى، ص 212) زفت درشت و زفت: غَلِيظاً و گرفتيم ازيشان پيمانى درشت و زفت وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً (نساء 154) زفت به چند معنى در نوشتههاى فارسى و حتّى ترجمههاى فارسى قرآن به كار رفته است كه از آن جمله معنى سخت و استوار: «اوفا گرفتيم ازيشان عهدى و ميثاقى اندر برويدن به محمد زفت و محكم» (تفسير شنقشى، ص 136) «و فرا پيش او بود عذاب زفت و صعب» (ترجمه و قصههاى قرآن، ص 489) «برخوردارى دهيم ايشان را اندكى [در دنيا] پس بيچاره گردانيم ايشان را به عذاب زفت» (ترجمه و قصههاى قرآن، ص 835)