«هراينه خداى شكافنده دانه و كونه خرماست» (قرآن 1089، آستان قدس، انعام 95) شايد سفه يا سوفه بخش نخستين از واژه سفال يا سوفال باشد كه با پسوند- ال همراه شده است.-: سوفه و سوفار (ترجمه مقامات حريرى، ص 54) سمانا سمانا: السَّلْوى و فرو فرستاديم بر شما ترنگبين را و سمانا را وَ نَزَّلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى (طه 80) در ترجمههاى قرآن در برابر واژه سلوى بيشتر اين واژهها را آوردهاند: سمانه، سمان، سمانى، سامان، ولج، ورتيج، كرجفو، كه در اين ترجمه و تفسير به صورت كرجفو و ورتيج و سمانا آمده است. «و فرو آورديم بر شما ترنگبين را و ورتيج (و سمانى) را (كرجفو)» (قرآن 405، آستان قدس، بقره 57) «پس چون طعامشان حاجت آمد خداى عز و جل ترنجبين فرستاد و سمانه بريان» (ترجمه تفسير طبرى، ص 566) «بفرستاديم بر شما ترنجبين و سامان بريان» (ترجمه تفسير طبرى، ص 64) «و بفرستاديم بر ايشان ترنگبين و ولج» (ترجمه تفسير طبرى، ص 547) «و فرو فرستاديم بر ايشان ترانگبين و ورتيج» (قرآن 1732، آستان قدس، اعراف 160) «گوشت خواستند اللّه تعالى ايشانرا كرجفو فرستاد» (كشف الاسرار، ج 1، ص 202) باران و برف بارد بر ما كنون ز ابر چون بر بنى اسرائيل از آسمان سمان
(ديوان لامعى گرگانى، ص 117) سند سندى: زَنِيمٍ سخت دلى پس آنت (همه) سندى (پدر نامعلومى) عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ (قلم. 13) واژه سند بر پايه نوشتههاى فارسى چند معنى دارد: يكى حرامزاده، ناپاك زاده، بچه