«و آن ريگ به زير پاى ايشان (كافران) چنان بود كه پاى فرو شدى تا شتالنگ» (تاريخنامه طبرى، ص 124) «ديگر روز از پاى چپ او نزديك شتالنگ رگى گشادم و خون بيرون كردم» (ذخيره خوارزمشاهى، ص 302)-: ترجمه تفسير طبرى، ص 565؛ تاريخنامه طبرى، ص 66؛ ذخيره خوارزمشاهى، عكسى بنياد فرهنگ، ص 302؛ ديوان لامعى گرگانى، ص 69 و 96. غنودن غنودنى: سِنَةٌ نگيرد او را غنودنى و نه خوابى لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ (بقره 255) غنودن جدا از معنى خفتن و به خواب رفتن يا خواب سنگين در برابر واژه قرآنى سنة آمده است كه آن را نيم خواب (كشف الاسرار، ج 1، ص 685) چرت و پينكى و چشم گرم كردن يا مژه گرم كردن و خواب سبك مىتوان شمرد. برخى از ترجمهگران واژه غنو را در برابر سنة آوردهاند: «نه گيردش غنو و نه خواب» (قرآن 631، آستان قدس، بقره 255) «نه گيردش غنويى و نه خوابى» (قرآن 999، آستان قدس، بقره 255) «نه غنوه مرو را و نه خواب» (بخشى از تفسيرى كهن، ص 114) و ناصر خسرو مىگويد: چو يقينم كه نگيردت همىخواب و غنو من بىطاقت در طاعت تو چون غنوم
(ديوان ناصر خسرو، ص 430) اين واژه هنوز در حوزه تاجيكستان، به صورت غنو و غنب فراوان كاربرد دارد. فرهآيندگان فره آيندگان: الْغالِبُونَ مىكاهانيم (م: مىآگاهانيم) آن را از كنارههاى آن ا پس ايشان فرهآيندگان. نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ (انبياء 44)