«پس جبريل ... از آن لوش دريا لختى برداشت و به دهان او فرو كرد» (ترجمه تفسير طبرى، ص 1026) چون قلم بست او ميان در هجو تو ليكن دهانش چون دوات از گفتههاى خويشتن پر لوش باد
(ديوان منوچهرى، ص 231) در ترجمههاى قرآن واژه غريژن و غريژنگ، غليژن و غريفج در برابر حمأ آمده است، ناصر خسرو گويد: بنگر كه اين غريژن پوسيده (- حمإ مسنون) ياقوت سرخ و عنبر سارا شد
براى شواهد بيشتر از واژه لوش-: المصادر، ج 1، ص 277 و 392؛ ترجمه تفسير طبرى، ص 17 و 842 و 843 و 1026؛ مصيبتنامه، ص 15 و 57 و 160؛ تفسير ابو الفتوح رازى، ج 11، ص 304، ج 13، ص 28. لويشه نهادن هراينه لويشه نهم: لَأَحْتَنِكَنَّ هراينه لويشه نهم فرزندان او را مگر اندكى لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء 62) در لسان التنزيل الاحتناك: از بن و بيخ بركندن و لبيشه نهادن بر لب اسب (ص 142) و در كتاب مستخلص (ص 126) نيز معنايى نزديك به لسان التنزيل براى احتناك مىبينيم. «هراينه لبيشه بر نهم و از بيخ و بن بركنم فرزندان او را مگر اندكى» (قرآن 1089، آستان قدس، اسراء 62) «هراينه لبيشه بر نهم فرزندان او را مگر اندكى» (قرآن 704، آستان قدس، اسراء 62) «لبيشه بر نهم هراينه هراينه فرزندان ورا مگر اندكى» (قرآن 2046، آستان قدس، اسراء 62) «لبيشه نهم و بىراه كنم فرزندان او را مگر اندكى» (ترجمه تفسير طبرى، ص 901) لبش از هجو در لويشه كنم تا بخندند زان اولو الالباب
(ديوان سوزنى، ص 16) تبيرهزن از خارش چرم خام لبيشه درافكند شب را به كام