اين واژه در ترجمه و قصههاى قرآن بيشتر از ديگر متون آمده است-: ص 393 و 717 و 1226 و مقدمه ترجمه مقامات حريرى، ص 42. نرّست نرّستى: شَهِيقاً چون انداخته شوند در آن (دوزخ) شنوند مر او را نرّستى إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً (ملك 7) نرّست آواز و نرّست آن: حَسِيسَها نشنوند آواز و نرّست آن (بانگ آن دوزخ را) لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَها (انبياء 102) نرسك نرسك آن: عَدَسِها بيرون آرد براى ما از آنچه روياند زمين از تره آن و از نرسك، (دآنچه) آن يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها ... وَ عَدَسِها (بقره 61) در شمارى از ترجمههاى قرآنى، كه به حوزهاى ويژه پيوند دارند، واژه نرسك در برابر عدس آمده است.-: لسان التنزيل، ص 205؛ قرآنهاى 704 و 999 و 1089 و 2046، آستان قدس؛ تفسير نسفى، ص 20. نره آب نره آب: مَوْجٌ و چون فراپوشد ايشان را نره آب (خيزآب) همچو سايبانها خوانند خداى را ويژهكنندگان براى او كيش را (دعا را) وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ (لقمان 32) نره آب در برابر واژه موج در ترجمههاى قرآنى فراوان آمده است: «مىدرآيد بران كس موجى، نرابى» (تفسير قرآن كريم، ص 43)