همه حوزهها، به كار مىرفته است، امروزه درودگران اين واژه را در معنى ژرفا و گودى و عمق به كار مىبرند. «چاهى بود عظيم نغل و سر آن چاه عظيم فراخ بود» (دارابنامه بيغمى، ج 2، ص 159) كو آن فضولىهاى تو؟ كو آن ملولىهاى تو؟ كو آن نغولىهاى تو در فعل و مكر؟ اى ذو فنون
(كليات شمس، ج 4، ص 96) نيست مرا ز جسم و جان در ره عشق تو نشان زانك نغول مىروم در طلب نشان تو
(كليات شمس، ج 5، ص 25) بحث ديگر در درون دارم نغول گر ازان من دم زنم گردى ملول
(ربابنامه، ص 433) اين واژه در تركيب نغول انديش (نغل انديش) آمده است و شايد واژه مغل يا مغلگاه هم صورتى از همين واژه نغل باشد-: نامه فرهنگستان، شماره 1، ص 90؛ نشر دانش سال 10، ش 6، مقاله «نگاهى كوتاه به تاريخ بيهقى»؛ واژه نغل در بخش تفسير اين قرآن حاضر آمده است. نغوشه كردن نغوشه مىكند: يَسْتَمِعُ و از ايشان است آنى كه نغوشه مىكند (و مىشنود و ياد نمىگيرد) به سوى تو وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ (محمّد 16) نغوشه كردن به معنى گوش نهادن و گوش داشتن و كوشش براى شنيدن گفتار كسى داشتن از مصدر نغوشيدن و به همان معنى نيوشيدن و نيوشه كردن. «مگر آن ديوى كه نغوشه كند و گوش دارد بسوزد او را ستاره روشن» (قرآن رى، ص 248) «نتوانند كردن نغوشه به گفتار گروهانى يعنى فريشتگان فرترين ...» (ترجمه قرآن موزه پارس، ص 196) «و نشايد از در و بام نغوشه كند تا آواز رود بشنود و حسبت كند» (كيمياى سعادت، ص 506) واخيده واخيده: الْمَنْفُوشِ و باشد كوهها همچو پشم رنگين واخيده