وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ (قارعه 5) مصدر خيدن، فرخميدن، فلخميدن و ورخيدن و واخيدن در برابر الحلج و النّفش در نوشتههاى فارسى به كار رفته است: «و گردد كوهها چون پشم رنگين واخيده» (ترجمه و قصههاى قرآن، ص 1376)-: تاج المصادر، ج 1، ص 31 و 117؛ قانون ادب، ج 1، ص 323 و 511. وايه وايه دل: الْهَوى و نمىگويد (او) از وايه دل (خود) وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (نجم 3) وايه در اين ترجمه قرآن در برابر هوى آمده است از مصدر وايستن- بايستن. بايستن در معنى نيازمند بودن ...، لازم و ضرورى بودن است كه واژههاى دروا، اندروا، درباى و دربايست و بايست در معنى نياز و آرزو و خواسته از آن گرفته شده است. در نوشتههاى فارسى فراوان به كار رفته است: تاز درگاه جود او شب و روز سايلان را روا شود وايه
(شاعران بىديوان، ص 196) ترك مراد و وايه دنيا گرفتهايم مقصود ما به دين و به دنيا رضاى اوست
(ديوان نزارى، ص 816) گر تو شدى مرد خدا، طالب اغيار مشو واى بر آن كس كه بود، غير خدا وايه او
(ناصر بخارى، ص 364) براى نمونههاى بسيار از اين واژه-: ديوان نزارى، ص 862 و 1155 و 1217؛ ديوان جامى، ص 63 و 128 و 270 و 367 و 645 و 711؛ هفت اورنگ، ص 216 و 289. وايه وايههاى خويش: أَهْواءَهُمْ و به دروغ داشتند (حق را) و پىروى كردند وايههاى خويش را وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ (قمر 3)