پسوندها در اين كتاب به دليل بهرهورى از زبان يك حوزه زبانى خاص، تنوع چندانى در ساختار صرفى واژهها نمىبينيم، هم چنان كه در تفسير ابو بكر عتيق سورآبادى هم اين كاستى و كمى به چشم مىخورد. پسوند- مند؛ آهومند اندوهمند پسوند- كده؛ رودكده- ش؛ جاى باشش، رهنمايش، گسترش- ينه؛ فروزينه آهومند كردن آهومند كنم آن را: أَعِيبَها كار مىكردند در دريا پس خواستم كه آهومند كنم آن را يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَها (كهف 79) واژه آهو در معنى عيب و نقص و كاستى است در ويس و رامين مىخوانيم: بسى گاهست خيلى روزگارست كه نادانيت بر ما آشكارست
ز پيرى مغزت آهومند گشتست ز گيتى روزگارت در گذشتست
(ويس و رامين، ص 57) شايد واژه آهمند در شعر ناصر خسرو و اسدى طوسى نيز كاربردى از همين واژه باشد: راهمند بد كنش هرگز مرد تا نگردى دردمند و آهمند
(ديوان ناصر خسرو، ص 435) كفش سوختى گر بدى آهمند و گر راست بودى نكردى گزند
(گرشاسبنامه، ص 195) اندوهمند شدن اندوهمند شد: سِيءَ و چون كه آمد فرستادگان ما لوط را اندوهمند شد به (سبب) ايشان