وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ (عنكبوت 33) اين كاربرد در ادب فارسى مكرر آمده است: من ز جور مهر او اندوهمند و هم نژند او ز جور مهر و آذر مستمند و ناتوان
(ديوان قطران، ص 246) «هر كجا دل شكستهاى يا اندوهمندى بود به نزديك ايشان مىنشست» (انس التائبين، ص 54) «گفت يا ابا هاشم شادمان شدم كه پيش ما آمدى و اندوهمند كه بىاجازت درون آمدى» (تاريخ طبرستان، ص 191) «و جهودان را اندر ماههاى خويش صومعههاست به روزهايى كه كارهاى اندهمند افتاد» (التفهيم، ص 247) «چون او را غمناك و اندهمند ديد با خود انديشه كرد» (داستانهاى بيد پاى، ص 91) بگفتا برون او كى پسندم كزان گردد درون اندوهمندم
(هفت اورنگ، ص 638) رودكده رودكده: وادِياً و نبرّند (واپس نكنند هيچ) رودكده (را) وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً (توبه 121) رودكده در برابر وادى در ترجمههاى قرآن به كار رفته است: «و نبرند رودكدهاى مگر نبشته شود ايشان را» (ترجمه تفسير طبرى، ص 630) «جاى دادم از فرزندان خود، يعنى اسماعيل، اندر خشك رودى به رودكده جز كشتزار» (ترجمه تفسير طبرى، ص 825) «اما رود صناعى آنست كه رودكدههاى او بكندهاند و آب بياوردهاند» (حدود العالم، ص 38) «و نبرند رودكدهى تانى و يجب كرده شهد ايشانرا» (قرآن قدس، ص 121) «خداوند ايما! من ساكن كردم از فرزندان خود به رودكدهاى جد خداوند كشته» (قرآن قدس، ص 160) «نبينى يا محمد كايشان در هر رودكدهيى متحيّر مىشند» (ترجمه قرآن موزه پارس، ص 105)