پسوند- ان جمع در واژههاى: اندكان، بلندان، خشكان، روشنان، سبزان، سخنان، سستان اين دست كاربرد در نوشتههاى فارسى كم نيست: بر سرير بلندپايه نشست زير پايش همه بلندان پست
(هفتپيكر، ص 256) «بيرون آورديم به وى ميوههاى ناهموار گونههاى وى، و از كوهها راههاى سپيدان و سرخان مختلف گونههاى ايشان» (ترجمه تفسير طبرى، ص 1491) «پندارى كان اشترانىاند سياهان، زردان» (ترجمه تفسير طبرى، ص 1973) «چنين حالت بتر از مرگ است، زيرا كه بسياران كه در شكنجه و حالت بد، آرزوى مرگ مىبرند.» (معارف سلطان ولد، ص 77) مىتوان با نرمى از سختان زبانها واكشيد سبزهها باران نرم از سنگ بر مىآورد