4/ 44- 37 37. آنانى كه بخيلى مىكنند و مىفرمايند مردمان را به بخيلى و مىپوشند آنچه داد ايشان را خداى از افزونى خويش، و ساخته كرديم مر ناگروندگان را عذابى خوار كننده. 38. و آنانى كه هزينه كنند خواستههاى خويش را ديدن [102] مردم و نمىگروند به خداى و نه به روز بازپسين، و هر كه باشد ديو مرو را يار پس بدا يار. 39. و چيست بر ايشان؟ اگر گرويدندى به خداى و روز بازپسين و هزينه كردندى از آنچه روزى كرد ايشان را خداى و بود و هست خداى به ايشان دانا. 40. بدرستى كه خداى ستم نكند همسنگ مورچه خرد و اگر باشد نيكى افزون كند آن را و دهد از نزد خود مزدى بزرگ. 41. پس چگونه چون آييم از هر گروهى به گواهى و آريم ترا بر اينان گواهى. 42. در آن روز دوست دارد آنانى كه نگرويدند و نافرمانى كردند فرستاده را كه هامون كرده شود به ايشان زمين و نپوشند از خداى سخنى. 43. اى آنانى كه گرويدند! نزديك مشويد نماز را و شما مستانيد تا دانيد آنچه مىگوييد و نه دور ماندگان مگر گذرندگان راه تا سر و تن شوييد و اگر باشيد بيماران يا بر سفرى يا آيد يكى از شما از گودال يا بسوديد زنان را، پس نيافتيد آبى، پس تيمّم كنيد آهنگ كنيد خاكى پاكى، پس ببساييد رويهاى خويش را [103] و دستهاى خويش را بدرستى كه خداى بود و هست ناپيدا كننده آمرزگار. 44. ا نديدى به آنانى كه داده شدند بهره از نامه، همى خرند گمراهى را و مىخواهند كه گم شويد راه؟