4/ 90- 85 85. هر كه خواهش كند خواهشى نيكو، باشد مرو را بهره از آن و هر كه خواهش كند خواهشى بد، باشد مرو را بهره از آن، و بود و هست و باشد خداى بر هر چيزى نگهبانى. 86. و چون درود گفته شويد به درودى پس درود گوييد به نيكوتر از آن يا بازگردانيد آن را، بدرستى كه خداى بود و هست بر هر چيزى شماركننده. 87. خداى نه خدايى مگر او، هراينه فراهم آرد شما را به روز رستخيز نه گمانى در آن، و كيست راستگوىتر از خداى سخن؟ 88. پس چيست مر شما را در دو رويگان دو گروه؟ و خداى نگونسار كرد ايشان را به آنچه اندوختند. ا همى خواهيد كه راه نماييد آنى را كه گمراه كرد خداى؟ و هر كه گمراه كند خداى پس هرگز نبينى او را راهى. 89. دوست داشتند اگر كافر شويد نگرويد همچنان كه نگرويدند، پس باشيد برابر، پس مگيريد ازيشان دوستانى [111] تا خان و مان بدرود كنند در راه خداى. پس اگر برگردند پس بگيريد ايشان را و كشيد ايشان را جايى كه يابيد [1] ايشان را و مگيريد ازيشان دوستى و نه يارىگرى. 90. مگر آنانى كه پيوندند به گروهى كه ميان شما و ميان ايشان پيمانى يا آمدند شما را، تنگ شد سينههاى ايشان كه كشش كنند با شما يا كشش كندا [2] با گروه خويش. و اگر خواستى خداى هراينه برگماشتى ايشان را بر شما پس كشش كردندى با شما پس اگر كناره كنند از شما پس كشش نكنند با شما و افكنند به سوى شما آشتى، پس نكرد خداى مر شما را بر ايشان راهى. [1]. م: در متن «يابند» هم خوانده مىشود. [2]. ظ: «كشش كنندا»