4/ 101- 95 95. برابر نباشد نشنندگان از گروندگان جز خداوندان بيچارگى و كوشندگان در راه خداى به خواستههاى خويش و تنهاى خويش. افزونى داد خداى كوشندگان را به خواستههاى خويش و تنهاى خويش بر نشينندگان پايهگاه. و هر يكى را نويد داد خداى نيكويى، و افزونى داد خداى كوشندگان را بر نشينندگان مزدى بزرگ. 96. پايهگاهها از او و آمرزشى و بخشايشى. و بود و هست خداى آمرزگار بخشاينده. 97. بدرستى كه آنانى كه جان ستاند ايشان را فرشتگان ستمكاران تنهاى خويش، گفتند: در چه بوديد؟ گفتند: بوديم سست داشته شدگان و زبونان در زمين. گفتند: ا نبود زمين خداى فراخ پس خان و مان گذاريد در آن؟ پس اينان بازگشت ايشان دوزخ است و بدا جاى بازگشت. 98. مگر سست داشته شدگان از مردان و زنان و كودكان كه نتوانند چاره و راه نيابند راهى. 99. پس اينان شايد خداى كه در گذارد از ايشان. و بود و هست خداى درگذارنده آمرزگار. 100. و هر كه خان و مان گذارد در راه خداى، يابد در زمين هجرت جايى [114] بسيار و فراخى، و هر كه بيرون شود از خانه خويش خان و مان گذارنده به خداى و فرستاده او، پس دريابد او را مرگ پس بدرستى كه افتاد مزدش بر خداى، و بود و هست خداى آمرزگار بخشاينده. 101. و چون رويد در زمين، پس نيست بر شما گناهى كه كوتاه كنيد از نماز اگر ترسيد كه آشوباند شما را آنانى كه نگرويدند. بدرستى كه ناگروندگان هستند مر شما را دشمنى پيدا.