2/ 67- 61 61. و چون كه گفتيم اى موسى هرگز نشكيبيم بر يك خوردنئ يكى منّ و سلوى پس بخوان خواه براى ما پروردگارت را بيرون آرد براى ما از آنچه [11] روياند زمين از تره آن و از خيار آن و از گندم يا سير آن و از نرسك دانجه آن و از پياز آن. گفت موسى: ا بدل مىخواهيد شما آن چه را كه آن فرومايهترست از منّ و سلوى به آنى كه آن بهترست بالاتر بزرگ قدرتر فرود آييد شهرى را از شهرها يا شهر فرعون پس بدرستى كه هست شما را در شهرها آنچه خواستيد نه در تيه و زده شد بر ايشان خوارى نژند و بيچارگى درويشى و باز گشتند سزاوار به خشمى از خداى آنت خشم خداى به سبب اين كه ايشان بحقيقت بودند كه نمىگرويدند به نشانهاى خداى و مىكشتند پيغمبران را چون شعياء و زكريا و يحيى به ناسزا هم به نزد ايشان آنت [1] ... به سبب آنچه نافرمانى كردند بسيارى و بودند كه درمىگذشتند از اندازهها. 62. بدرستى كه آنانى كه گرويدند به زبان يعنى منافقان و آنانى كه جهود شدند و ترسايان و ستاره پرستان بيرون آيندگان از دين مشهور به دين ديگر هر كه ازينان گرود به دل به خداى و روز بازپسين و كند كارى شايسته طاعت [2] به اخلاص پس هست مر ايشان را مزد ايشان نزد پروردگار ايشان و نه ترسى و بيمى بر ايشان به نزول عذاب و نه ايشان اندوهگن شوند به فوات ثواب. 63. و چون كه گرفتيم به قبول توريت پيمان استوار شما را و برداشتيم ز بر سر شما آن كوه را و گفتيم شما را كه گيريد پذيريد آنچه يعنى توريت داديم شما را آن را به نيرو به جدّ و دوام ياد كنيد خوانيد و ياد گيريد و فراموش مكنيد آنچه را كه هست درو تا مگر شما پرهيزيد پرهيزكار شويد. 64. باز پس برگشتيد شما از پس قبول آن پيمان پس اگر نه بودى افزونئ نيكويى خداى بر شما به توفيق توبه و بخشايش او به تأخير عذاب. هراينه بوديدى شما از جمله زيانكاران هالكان به عذاب. 65. و هراينه [12] دانستيد آنانى را كه در گذشتند از اندازه از شما در شنبه شنبهى كردن پس گفتيم ما مر ايشان را كه باشيد شما كپّيان حمدونهگان، آبوزنهگان خواران دوران. 66. پس كرديم آن مسخه را عقوبتى عبرتى سبب و ايستادنى مر آنچه را كه بود از قرى پيش آن از امم و آنچه را كه باشد از قرى پس از آن مسخه از امم و پندى و نصيحتى مر پرهيزكاران را ازيشان. 67. و چون كه گفت موسى مر گروه خويش را: بدرستى كه خداى مىفرمايد شما را كه گلو بريد ماده گاوى را گفتند كه: ا فرا مىگيرى سازى ما را فسوس؟ گفت موسى: پناه مىگيرم به خداى ازين كه باشم من از جمله نادانان. [1]. م: ناخوانا [2]. در متن «طاعت» تكرار شده است.