12/ 36 و داخل شدند به زندان همراه يوسف دو جوان يكى از ايشان گفت هر آئينه بخواب بينم خود را كه مىافشارم آبانگور و گفت ديگر كه هر آئينه بخواب مىبينم خود را كه برداشتهام بر سر خود نانى كه مرغان ازان مىخورند خبردار كن ما را به تعبير اين خواب هر آئينه ما مىبينم ترا از نيكوكاران (36) 12/ 37 گفت نخواهد آمد بشما هيچ طعامى كه داده مىشويد آن را (يعنى در خواب) مگر خبردار كنم شما را به تعبير آن پيش از آنكه بيايد بشما (مصداق تعبير) اين تعبير ازان قبيل است كه آموخته است مرا پروردگار من هر آئينه من ترك كردم كيش قومى كه ايمان نمىآرند به خدا و ايشان به آخرت نامعتقداناند (37) 12/ 38 و پيروى كردم كيش پدران خود را ابراهيم و اسحاق و يعقوب نشايد ما را كه شريك خدا مقرر كنيم چيزى را اين از فضل خداست بر ما و بر مردمان و ليكن بيشتر مردمان شكر نمىكنند (38)