28/ 24 پس موسى آب نوشانيد براى اين هر دو باز روى آورد بسوى سايه پس گفت اى پروردگار من هر آئينه من به آنچه فرودآوردى بسوى من از نعمت محتاجم (24) 28/ 25 پس آمد بموسى يكى ازين دو زن راه مىرفت بشرم گفت هر آئينه پدر من مىخواند ترا تا به تو دهد مزد آنكه آب دادى براى ما پس چون موسى بيامد نزديك شعيب و تقرير كرد پيش او قصّه را گفت مترس خلاص شدى از قوم ستمكاران (25) 28/ 26 گفت گفت يكى ازين دو دختر اى پدر من مزدور بگير او را هر آئينه بهترين كسى كه مزدورگيرى شخصى توانا با امانت باشد (26)