نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : كاويانپور، احمد جلد : 1 صفحه : 226
نوح بساختن كشتى پرداخت و هر بار بزرگان قومش بر او ميگذشتند، او را مسخره ميكردند. نوح در جواب آنها مىگفت: اگر شما (امروز) مرا مسخره ميكنيد، ما هم شما را (در موقع خود) همانگونه كه شما مسخره ميكنيد، مسخره خواهيم كرد. (38) بزودى خواهيد دانست چه كسى بعذاب ذلت و خوارى گرفتار خواهد شد و در عذاب هميشگى خواهد بود. (39) (نوح كشتى را ميساخت و مردم هم چنان كارهاى او را مورد تمسخر قرار ميدادند) تا فرمان عذاب صادر شود و از تنور، آب جوشيدن گرفت (جوشيدن آب از تنور نشانه آغاز طوفان نوح بود) و گفتيم: از هر زوجى دو تا (نر و ماده) بردار و كسان خود را سوار كن، غير از كسى كه قبلا درباره او بحث شده است. و نيز هر كس ايمان آورده است (همراه خود بردار) و جز عده كمى به او ايمان نياورده بودند. (40) نوح گفت سوار شويد و بگوئيد: بسم اللَّه. و حركت آن و توقف آن با خداست. البته پروردگار من آمرزنده مهربانست. (41) و كشتى در ميان امواج، آنان را بسان كوهى مىبرد. نوح پسرش را كه در آن حوالى در آب بود، صدا كرد و گفت: فرزندم بيا با ما سوار شو و با كافران مباش. (42) پسر گفت: من بسرعت خود را بكوه ميرسانم، كوه مرا از خطر آب نگهميدارد. نوح گفت: امروز نگهدارندهاى از فرمان عذاب خدا نيست مگر كسى كه مورد رحم و شفقت او قرار گيرد و در اين هنگام موجى ميان آن دو، جدايى انداخت و او از غرق شدگان بود. (43) خطاب شد: اى زمين، آب خود را فرو كش. و، اى آسمان، باران را قطع كن. در يك لحظه تمام آبها قطع شدند و حكم خدا انجام يافت و كشتى بر كوه جودى قرار گرفت و خطاب شد: گروه ستمكاران (از رحمت حق) دور باد. (44) نوح پروردگار خويش را خواند و گفت: پروردگارا، فرزند من اهل بيت من است (كه وعده فرمودى اهل بيت مرا نجات دهى) وعده تو راست و درست است و تو بهترين حكم كنندهاى (پس لطف فرموده فرزندم را نجات بده). (45)
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : كاويانپور، احمد جلد : 1 صفحه : 226