نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على جلد : 1 صفحه : 227
46 فرمود: اى نوح! او از خاندان تو نيست، بىگمان او كردارى ناشايسته است [1] پس چيزى را كه نمىدانى از من مخواه، من تو را اندرز مىدهم كه مبادا از نادانان باشى. 47 گفت: پروردگارا! من از اينكه چيزى از تو بخواهم كه بدان دانشى ندارم به تو پناه مىبرم و اگر مرا نيامرزى و به من بخشايش نياورى از زيانكاران خواهم بود. 48 گفته شد: اى نوح! (از كشتى) فرود آى با درودى از ما و بركتهايى بر تو و بر امتهايى از همراهانت و امتهايى كه به زودى آنان را برخوردار خواهيم كرد سپس از ما عذابى دردناك به ايشان خواهد رسيد. 49 اين از خبرهاى غيب است كه ما به تو وحى مىكنيم؛ تو و قومت پيش از اين آنها را نمىدانستيد پس شكيبا باش كه سرانجام (نيكو) از آن پرهيزگاران است. 50 و به سوى (قوم) «عاد» برادرشان «هود» را (فرستاديم كه به آنان) گفت: اى قوم من! خداوند را بپرستيد كه خدايى جز او نداريد؛ شما جز (گروهى) دروغباف نيستيد. 51 اى قوم من! در برابر آن (رسالت) از شما پاداشى نمىخواهم؛ پاداش من جز بر (عهده) آن كس كه مرا آفريده است نيست پس آيا خرد نمىورزيد؟ 52 و اى قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و آنگاه به سوى او توبه آوريد تا از آسمان بر شما بارانى يكريز فرستد و شما را نيرو بر نيرو بيفزايد و گناهكارانه رو مگردانيد. 53 گفتند: اى هود! برهانى براى ما نياوردهاى و ما با سخن تو از خدايانمان دست نمىكشيم و ما به تو ايمان نمىآوريم. [1]. در لسان التنزيل؛ آمده است كه: «اين سؤال رهانيدن پسر، عملى غير صالح است»- لسان التنزيل، ص 160.
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على جلد : 1 صفحه : 227