6 بىگمان بر كافران برابر است، چه بيمشان دهى يا بيمشان ندهى، ايمان نمىآورند. [1] 7 خداوند بر دلها و بر شنوايى آنان مهر نهاده و بر بينايىهاى آنها پردهاى است و عذابى سترگ خواهند داشت. 8 و برخى از مردم مىگويند: به خداوند و روز واپسين ايمان آوردهايم با آنكه آنان مؤمن نيستند. 9 با خداوند و با كسانى كه ايمان دارند فريب مىورزند در حالى كه جز خود را نمىفريبند و در نمىيابند. 10 به دل بيمارىيى دارند و خداوند بر بيماريشان افزود [2]؛ و براى دروغى كه مىگفتند عذابى دردناك خواهند داشت. 11 و چون به ايشان گفته شود در زمين تباهى نورزيد مىگويند جز اين نيست كه ما مصلحيم. 12 آگاه باشيد! آنانند كه [3] تبهكارند امّا در نمىيابند. 13 و چون به آنان گويند كه مانند (ديگر) مردمان ايمان بياوريد مىگويند آيا ما چون كم خردان ايمان بياوريم؟ آگاه باشيد! آنان خود كم خردند امّا نمىدانند. 14 و هرگاه با كسانى كه ايمان آوردهاند ديدار كنند مىگويند ايمان آوردهايم و چون با شيطانهاى خود تنها شوند مىگويند ما با شماييم، ما تنها (مؤمنان را) ريشخند مىكنيم. 15 خداوند است كه آنها را به ريشخند مىگيرد و آنان را در سركشىشان در حالى كه سرگشتهاند فرو مىگذارد. [4] 16 آنان همان كسانند كه گمراهى را به (بهاى) رهنمود خريدند و سوداشان سودى نكرد و رهيافته نبودند. [1]. در اصل: بىگمان كسانى كه كافر شدند، چه بيمشان دهى يا بيمشان ندهى، براى آنان برابر است، ايمان نمىآورند. [2]. يا: و خداوند بر بيماريشان افزاياد! [3]. «ضمير فصل» هاى درون جملهها يا محلى از اعراب ندارند و يا مبتدايند (در اينجا براى المفسدون) كه «هم المفسدون» روى هم باز خبر انّ (در انّهم) است. [4]. يمدّهم: يمهلهم- حسنين محمد مخلوف، كلمات القرآن، چاپ مدينه منوره، 1989 ص 2/ و يا: فرو مىكشاند/ يا: (اگر يمدّهم از مدد باشد) يارى مىرساند- جار اللّه زمخشرى، تفسير كشّاف، چاپ دار المعرفة، بيروت، 2002، ص 49.