responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على    جلد : 1  صفحه : 317


77 و به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شب راهى كن و راهى خشك در دريا براى آنان بگشا (چنان كه) نه از سر رسيدن (دشمن) بترسى و نه (از غرق شدن) بهراسى.
78 فرعون با سپاهيانش در پى آنان افتاد و از دريا آنچه (بايست) آنها را فرا مى‌پوشاند، فرا پوشاند.
79 و فرعون قومش را به گمراهى برد و به راه نياورد.
80 اى بنى اسرائيل! ما شما را از دشمنتان رهايى بخشيديم و با شما در سوى راست (كوه) طور وعده نهاديم و براى شما ترنجبين [1] و بلدرچين [2] فرو فرستاديم.
81 از چيزهاى پاكيزه‌اى كه روزيتان كرده‌ايم بخوريد و در آن از اندازه مگذريد كه خشم من شما را فرا گيرد و هر كه خشم من او را فرا گيرد بى‌گمان نابود خواهد شد.
82 و به راستى من آمرزنده آن كسم كه توبه كند و ايمان آورد و كارى شايسته كند سپس به راه آيد.
83 اى موسى! چه تو را (در پيش افتادن) از قومت به شتاب وا داشت؟
84 گفت: آنان همينانند كه در پى من روانند و من به سوى تو- پروردگارا!- شتافتم تا (از من) خشنود باشى.
85 فرمود: ما در نبود تو قومت را آزموديم و سامرى آنان را گمراه كرد.
86 آنگاه موسى، خشم‌آلود اندوهگين به سوى مردم خود بازگشت؛ گفت: اى قوم من! آيا پروردگارتان به شما وعده‌اى نيكو نداد؟ آيا درنگ من [3] بر شما دراز آمد يا مى‌خواستيد كه خشم پروردگارتان بر شما فرود آيد كه در وعده من خلاف ورزيديد؟
87 گفتند: ما در وعده تو به خودى خود [4] خلاف نورزيديم بلكه بارهايى (گران) از زيورهاى قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) كه (در آتش) انداختيم آنگاه سامرى (نيز) اين چنين (طرح) افكند.

[1]. ترنجبين معرّب ترانگبين، شيرابه‌هاى برگ و ساقه گياه «خارشتر». در تداوى به عنوان مليّن، استعمال مى‌شود. (- فرهنگ معين). سعدى مى‌فرمايد:
ترانگبين وصالم بده كه شربت وصل نمى‌دهد خفقان فؤاد را تسكين‌


(به نقل از فرهنگ دهخدا)
[2]. اين واژه در متون گذشته به گونه‌هاى مختلف: بلدرچين، ولج، كرجفو، ورتيج، ورتج، ورديچ، برتج، ورتيشك به كار رفته است- دكتر على رواقى، ذيل فرهنگ‌هاى فارسى، انتشارات هرمس، تهران، 1381، ص 354/ ذيل وراتيج./ در فرهنگ دهخدا آمده است: ورتيج: كرك، بلدرچين، مرغى است شبيه تيهو، ليكن از آن كوچك‌تر، به تازى سلوى گويند. طرطرى (از بلغاى هند) گويد:
گشت در چنگل عشق تو گرفتار، دلم همچو ورتيج كه در چنگل باز است اسير


[3]. در اصل: العهد.
[4]. ملك: السّلطان و القدره- المستخلص، ص 114.

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : گرمارودى، سيد على    جلد : 1  صفحه : 317
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست