249 و چون طالوت با سپاه (از شهر) بيرون رفت [1] گفت: خداوند شما را به (آب) جويبارى مىآزمايد، هر كه از آن بنوشد از من نيست و هر كه نخورد با من است مگر آنكه تنها كفى از آن برگيرد. بارى، همه جز اندكى از آن نوشيدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وى از آن گذشتند (همراهان سست ايمان طالوت كه از آب نوشيده بودند) گفتند: امروز ما را تاب جالوت و سپاه وى نيست اما آنان كه مىدانستند خداوند را ديدار خواهند كرد گفتند: بسا گروهى اندك بر گروهى بسيار به اذن خداوند، پيروز شده است و خداوند با شكيبايان است. 250 و چون با جالوت و سپاه وى روياروى شدند گفتند: پروردگارا! ما را از شكيب، سرشار كن [2] و گامهاى ما را استوار دار و ما را بر كافران پيروز گردان. 251 پس آنان را به اذن خداوند تار و مار كردند و داود جالوت را كشت و خداوند به وى پادشاهى و فرزانگى ارزانى داشت و آنچه خود مىخواست بدو آموخت، و اگر خداوند برخى مردم را با برخى ديگر باز نمىداشت، زمين تباه مىگرديد امّا خداوند بر جهانيان بخششى (بزرگ) دارد. 252 اينها آيات خداوند است كه آن را به درستى بر تو مىخوانيم و همانا تو بىگمان از فرستادگانى. [1]. فصل: من النّاحية خرج و بابه جلس- مختار الصّحاح، ذيل ف ص ل. [2]. در اصل: افرغ علينا صبرا: شكيبى را بر ما فرو ريز/ افرغ علينا صبرا، اى: صبّه علينا، كما يفرغ الدّلو- تفسير غريب القرآن، ص 93.