7 مردان را از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان، بر جاى مىنهند، بهرهاى معيّن است؛ و زنان را (نيز) از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان بر جاى مىنهند؛ بهرهاى معيّن است؛ چه كم باشد و چه زياد. 8 و چون وابستگان [1] و يتيمان و مستمندان در تقسيم (ميراث) حاضر باشند به آنها از آن روزى دهيد و با آنان شايسته سخن گوييد. 9 و كسانى كه براى فرزندان ناتوانى كه پس از خود بر جاى مىنهند [2] بيم دارند (درباره يتيمان ديگران) نيز بايد بيم داشته باشند بنابراين از خداوند پروا كنند و استوار سخن گويند. 10 آنان كه دارايىهاى يتيمان را به ستم مىخورند جز اين نيست كه در شكم خود آتش مىانبارند و زودا كه در آتشى برافروخته درآيند. 11 خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش مىكند كه بهره پسر برابر با بهره دو دختر است و اگر (همه وارثان)، دختر و بيش از دو تن باشند [3] تنها دو سوم آنچه بر جاى نهاده، از آن ايشان است و اگر (تنها) يك دختر باشد، نصف از آن اوست. و براى هر يك از پدر و مادر شخص در گذشته اگر فرزند داشته باشد، يك ششم از آنچه بر جاى نهاده، خواهد بود و اگر فرزندى نداشته باشد و پدر و مادرش ارثبر اويند، مادرش يك سوم خواهد برد؛ اگر برادرانى (يا خواهرانى يا برادران و خواهرانى) داشته باشد، براى مادرش يك ششم است. (اين تقسيمها) پس از (انجام) آن وصيّتى است كه مىكند يا (پرداختن) وامى (كه دارد)؛ شما در نمىيابيد كداميك از پدرانتان و فرزندانتان براى شما سودمندترند؛ (اين احكام) فريضهاى است از سوى خداوند [4] بىگمان خداوند دانايى حكيم است. [1]. يعنى خويشاوندان دورتر كه ارث نمىبرند. [2]. از موارد استثنايى است كه «لو» شرطيه فعل پس از خود را به زمان ماضى نمىبرد- معجم النحو، ص 315. [3]. «دو تن» هم همين حكم را دارد. [4]. فريضة من الله: در ترجمه اين نوع مفعول مطلقها كه يا به فاعل اصلى خود (الله)، اضافه شدهاند (مثل: صبغة الله) و يا فاعل اصلى آن مجرور با حرف جارّه است (چنان كه در همين آيه)، گزيرى جز اين نيست كه از ساخت نحوى اصلى، عدول كنيم زيرا ما در فارسى برابر آن را نداريم.