2/ 62 البتّه آنان كه ايمان آوردند و آنان كه يهودى شدند و ترسايان و صابئان، هر كسى كه به خداوند و روز بازپسين ايمان آورد و كار نيك انجام داد، همواره اجرشان نزد پروردگارشان است نه ترسى بر ايشان است و نه ايشان اندوهناك مىشوند (62) النّصارى: معطوف به اسم موصول (الّذين) اوّل، تقديرا منصوب. من: بدل. خوف: مبتدا. عليهم: جارّ و محلا مجرور، خبر، محلا مرفوع. 2/ 63 و ياد آريد زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم و [كوه] طور را بر بالاى سر شما برافراشتيم. و [فرموديم:] آن چه را به شما داديم با نيرومندى بگيريد و آن چه را در آن هست، ياد آريد تا شما پرهيزكارى كنيد (63) اذ: (- بقره/ 49) فوق: مفعول فيه، ظرف مكان. ماوكم: هر دو مورد مفعول به، محلا منصوب. لعلّ: از حروف مشبهة بالفعل. كم: اسم حروف مشبهة بالفعل، محلا منصوب. تتّقون: خبر حروف مشبهة بالفعل، محلا مرفوع. 2/ 64 آنگاه بعد از آن (پيمان) روى برگردانديد، پس اگر فضل خداوند و رحمت او بر شما نبود، مسلما از زيانكاران مىشديد (64) لو لا: حرف شرط غير جازم. فضل: مبتدا. تم: اسم كان، محلا مرفوع. من الخاسرين: جارّ و مجرور، علامت جرّ آن (ياء) و حرف (نون) عوض از تنوين مفرد آن (خاسر) است و خبر كان، محلا منصوب. 2/ 65 البتّه كسانى از خودتان را كه در روز شنبه سرپيچى كردند، شناختيد. پس به ايشان گفتيم: «بوزينگان راندهشده باشيد.» (65) خاسئين: صفت قردة. 2/ 66 و آن (كيفر) را عبرتى براى حاضران و آيندگان، و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم (66) نكالا: مفعول به دوّم. 2/ 67 و [ياد آريد] زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: «بىشك خداوند به شما فرمان مىدهد كه مادهگاوى را سر ببريد.» گفتند: «آيا ما را ريشخند مىكنى؟» گفت: «بر خدا پناه مىبرم كه از جاهلان باشم.» (67) هزوا: مفعول به دوّم. 2/ 68 گفتند: «پروردگارت را براى ما بخوان تا براى ما روشن كند كه آن چگونه است.» گفت: «او مىفرمايد كه آن گاوى است نه پير و نه جوان، متوسط بين آن دو. پس آنچه را مأمور مىشويد، انجام دهيد.» (68) يبيّن: مضارع مجزوم، جواب طلب. ما و هي: مبتدا و خبر، هر دو محلا مرفوع. لا: حرف نفى. فارض: خبر براى مبتداى (هى) محذوف و (لا بكر) نيز مثل آن است. عوان: صفت بقرة. بين: مفعول فيه، ظرف مكان. ما: مفعول به، محلا منصوب. 2/ 69 گفتند: «پروردگارت را براى ما بخوان تا براى ما روشن كند كه رنگ آن چيست؟» گفت: «او مىفرمايد آن مادهگاوى زرد رنگ است- رنگش زرد درخشنده- كه بينندگان را شاد مىكند» (69) صفراء: صفت بقرة. فاقع: اسم فاعل (از اسماء شبه فعل) لون: فاعل فاقع. ها: مضاف اليه، محلا مجرور. فاقع لونها، صفت بقره است. و يا اين كه، لون: مبتداى مؤخّر. ها: مضاف اليه، محلا مجرور و فاقع: خبر مقدّم.