2/ 142 به زودى نابخردان مردم خواهند گفت: «چه چيز آنان را از قبلهاى كه بر آن بودند برگردانيد؟» بگو: «مشرق و مغرب از آن خداوند است، هركس را كه بخواهد به راه راست هدايت مىكند.» (142) ما: اسم استفهام، مبتدا، محلا مرفوع. الّتى: اسم موصول، صفت قبلة. من: اسم موصول، مفعول به، محلا منصوب. 2/ 143 و اين چنين شما را امّتى ميانه قرار داديم تا شاهدان مردم باشيد و پيامبر بر شما شاهد باشد و قبلهاى كه بر آن بودى برنگردانديم جز براى آن كه كسى را كه از پيامبر پيروى مىكند از كسى كه از عقيدهاش برمىگردد، معلوم كنيم. البتّه [اين امر] جز بر كسانى كه خداوند [آنان را] هدايت كرده است، سخت گران است و خداوند بر آن نيست كه ايمان شما را ضايع گرداند، راستى خداوند به مردم رئوف و مهربان است (143) كذلك: نائب از مفعول مطلق، محلا منصوب. امّة: مفعول به دوّم. وسطا: صفت امّة. شهداء: خبر تكونوا. شهيدا: خبر يكون و ما: حرف نفى. الّتى: اسم موصول، صفت القبلة. ان: مخفّف انّ، از حروف مشبهة بالفعل و لكبيرة: خبر كانت. الّا: حرف حصر. ما: حرف نفى. لام: حرف مقدّر به ان ناصبه. 2/ 144 آرى، گردانيدن رويت را به آسمان مىبينيم. پس البتّه تو را به قبلهاى كه آن را مىپسندى، مىگردانيم. اينك روى خود را به جانب مسجد الحرام بگردان و [نيز] هر كجا باشيد رويتان را به جانب آن بگردانيد و به راستى اهل كتاب خوب مىدانند كه آن [امر] از جانب پروردگارشان درست است و خداوند از آن چه مىكنند غافل نيست (144) تقلّب: مفعول به. فلنولينّك- فاء: حرف عطف و لام: حرف تاكيد و نولّينّ: فعل مضارع، محلا مرفوع و نون تاكيد ثقيله و كاف: مفعول به، محلا منصوب. شطر: مفعول فيه، ظرف مكان. حيث+ ما: اسم شرط جازم، مفعول فيه، ظرف مكان، محلا منصوب. ما: حرف شبيه به ليس و اللّه: اسم آن و بغافل: جارّ و مجرور، خبر آن، محلا منصوب. 2/ 145 و اگر هر معجزهاى براى اهل كتاب بياورى از قبلهى تو پيروى نمىكنند. و تو [نيز] پيرو قبلهى آنان نيستى و برخى از آنان [هم] پيرو قبلهى برخى ديگر نيستند و اگر بعد از علمى كه بر تو آمده است از هوسهاى آنان پيروى كنى، البتّه آنگاه از ستمكاران خواهى بود (145) الّذين: مفعول به، محلا منصوب. الكتاب: مفعول به. ما: حرف شبيه به ليس و انت: اسم ما، محلا مرفوع و بتابع: جارّ و مجرور، خبر ما، محلا منصوب.