responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر    جلد : 1  صفحه : 236


12/ 5
[يعقوب‌] گفت: «اى پسرك من! خواب خود را به برادرانت حكايت مكن كه درباره‌ى تو بدانديشى مى‌كنند، بى‌شك شيطان براى انسان دشمنى آشكار است.» (5) بنىّ: مناداى مضاف، تقديرا منصوب، ياء: مضاف اليه، محلا مجرور. كيدا: مفعول مطلق.
12/ 6
«و اين گونه پروردگارت تو را برمى‌گزيند و از تعبير خواب‌ها به تو مى‌آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب به كمال مى‌رساند، آن چنان كه قبل از اين آن را بر پدرانت، ابراهيم و اسحاق به كمال رساند. به راستى پروردگارت داناى حكيم است.» (6) كذلك: جارّ و مجرور، مفعول مطلق فعل يجتبيك. قبل: اسم، مبنى، محلا مجرور.
12/ 7
به راستى در [داستان‌] يوسف و برادرانش براى پرسندگان عبرت‌هاست (7) لام: لام قسم براى تاكيد و قد: حرف تحقيق. يوسف: مجرور، علامت جرّ آن فتحه آخر و غير منصرف است. آيات: اسم مؤخّر كان و اسم آن محذوف است.
12/ 8
[ياد آر] زمانى را كه [برادران يوسف‌] گفتند: «يوسف و برادرش [بنيامين‌] نزد پدرمان از ما محبوبترند، در حالى كه ما جوانان نيرومندى هستيم، بى‌گمان پدرمان [در اين دوستدارى‌] در گمراهى آشكارى است.» (8) اذ: مفعول به براى فعل محذوف (اذكر) محلا منصوب. لام:
حرف ابتداء، و مورد دوّم لام مزحلقه.
12/ 9
[يكى از برادران يوسف‌] گفت: «يوسف را بكشيد يا او را به سرزمينى [دور از ديار ما] بيندازيد، تا توجّه پدرتان فقط متوجّه شما باشد، و بعد از [كشتن و دورى‌] او مردمى شايسته باشيد.» (9) وجه: فاعل. صالحين: صفت قوما، علامت نصب آن (ياء) و حرف (نون) عوض از تنوين در مفرد آن (صالحا) است.
12/ 10
گوينده‌اى [برادرى‌] از ميان آنان گفت: «يوسف را نكشيد و اگر مى‌خواهيد كارى انجام دهيد، او را در نهانگاه چاه بيندازيد تا بعضى از كاروانيان او را برگيرد» (10) تم: اسم كان، محلا مرفوع و فاعلين: خبر كنتم و علامت نصب آن (ياء) و (نون) عوض از تنوين در مفرد آن (فاعلا) است.
12/ 11
[برادران يوسف‌] گفتند: «اى پدر ما! تو را چه شده است كه ما را بر يوسف امين نمى‌دانى؟
در حالى كه حقا ما براى او خيرخواهيم.» (11) ابانا: مناداى مضاف، علامت نصب آن (الف) و از اسماء خمسه است، نا: مضاف اليه، محلا مجرور. ما: اسم استفهام، مبتدا، محلا مرفوع و خبرش محذوف است. لام: مزحلقه كه براى تاكيد بر سر خبر درآمده است.
12/ 12
«فردا او را همراه ما بفرست تا در چمن بگردد و بازى بكند، در حالى كه حقا ما مراقب او هستيم.» (12) مع و غدا: هر دو مفعول فيه، اوّلى ظرف مكان و دوّمى ظرف زمان. يرتع: فعل مضارع مجزوم، جواب امر. لام: مزحلقه.
12/ 13
[يعقوب‌] گفت: «اين كه او را ببريد بى‌گمان مرا اندوهگين مى‌كند و مى‌ترسم در حالى كه شما از او غافل شويد گرگ او را بخورد.» (13) ليحزننى- لام: تاكيد+ يحزن: فعل مضارع+ نون: نون وقايه+ ياء: مفعول به، محلا منصوب. ان: حرف مصدرى.
12/ 14
[برادران يوسف‌] گفتند: «اگر گرگ او را بخورد، در حالى كه ما جوانان نيرومندى هستيم، در آن صورت ما حتما زيانكار خواهيم بود.» (14) لام: مورد اوّل لام موطّئه براى قسم و مورد دوّم لام مزحلقه كه براى تاكيد بر سر خبر درآمده است. اذا: حرف جواب.

نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر    جلد : 1  صفحه : 236
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست