responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر    جلد : 1  صفحه : 237


12/ 15
پس وقتى كه او را [همراه خود] بردند و همدستان شدند كه او را در نهانگاه چاه قرار دهند، [اين كار را انجام دادند] و ما به او وحى كرديم كه حتما تو آنان را از اين كارشان آگاه خواهى ساخت. در حالى كه آنان نمى‌دانند (15) هذا: بدل از (امر) محلا مجرور. واو: حاليّه. هم: مبتدا، محلا مرفوع.
12/ 16
و [برادران يوسف‌] شبانگاه گريه كنان نزد پدرشان آمدند (16) ابا: مفعول به، علامت نصب آن (الف) كه از اسماء خمسه است، هم: مضاف اليه، محلا مجرور. عشاء: مفعول فيه، ظرف زمان. جمله‌ى يبكون: حال از فاعل جاءوا، محلا منصوب.
12/ 17
گفتند: «اى پدر ما! البتّه ما رفته بوديم مسابقه دهيم و يوسف را نزد اثاث خودمان گذاشته بوديم كه گرگ او را خورد و ما هر چند راستگو باشيم، تو [سخن‌] ما را باور نخواهى كرد» (17) عند: مفعول فيه، ظرف مكان. ما: ماء شبيه به ليس، انت: اسم آن، محلا مرفوع و باء: حرف زايد، مؤمن: خبر (ما) محلا منصوب. لو: حرف شرط غير جازم.
12/ 18
و [برادران‌] پيراهن او را [آلوده‌] به خونى دروغين بياوردند. [يعقوب‌] گفت: « [چنين نيست‌] بلكه نفس [امّاره‌ى‌] شما كارى [بسيار زشت‌] را در نظرتان آراسته است. پس [صبر من و وظيفه‌ى من‌] صبرى نيكوست، و خداوند بر آن چه بيان مى‌كنيد، يارى‌دهنده‌ى [من‌] است.» (18) بل: حرف اضراب. فاء: حرف عطف و صبر: خبر براى مبتداى [صبرى و امرى‌] محذوف.
12/ 19
و كاروانى فرا رسيد و آب‌آورشان را فرستادند، و او دلوش را [در چاه‌] فروانداخت. [وقتى كه يوسف را بالا كشيد]، صدا زد: «مژده باد! اين پسرى جوان است!» و او را مثل كالايى براى خود پنهان داشتند و خداوند به آن چه انجام مى‌دادند دانا بود (19) بشرى: مناداى نكره‌ى مقصوده، تقديرا مرفوع.
12/ 20
و [برادران يوسف‌] او را به بهاى ناچيزى- به چند درهم اندك- فروختند، و در [فروختن او] بى‌علاقه بودند (20) دراهم: بدل از (ثمن) علامت جرّ آن فتحه‌ى آخر و غير منصرف است، معدودة: صفت دراهم.
12/ 21
و آن‌كس [عزيز مصر] كه او را از مصر خريده بود، به همسرش [زليخا] گفت: «جايگاه او را گرامى بدار! شايد ما را سود رساند يا او را به فرزندى بگيريم.» و بدين‌سان ما يوسف را در آن سرزمين [مصر] تمكّن داديم تا از تعبير خواب‌ها به او بياموزيم و خداوند بر كار خود چيره است ولى بيشتر مردم نمى‌دانند (21) الّذى: اسم موصول، فاعل، محلا مرفوع. مثواه: مفعول به، تقديرا منصوب و ه: مضاف اليه، محلا مجرور. عسى: فعل ماضى تام، تقديرا مفتوح.
كذلك: جارّ و مجرور. ليوسف: جارّ و مجرور، علامت جرّ آن فتحه‌ى آخر و غير منصرف است و جمله‌ى لا يعلمون: خبر لكنّ، محلا مرفوع.
12/ 22
و هنگامى كه [يوسف‌] به حدّ بلوغش رسيد، به او حكمت و علم داديم و بدين گونه نيكوكاران را جزا مى‌دهيم (22) لمّا: مفعول فيه، ظرف زمان، محلا منصوب. حكما: مفعول به دوّم.

نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر    جلد : 1  صفحه : 237
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست