responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر    جلد : 1  صفحه : 242


12/ 53
«و من نفس خود را تبرئه نمى‌كنم، البتّه نفس به بدى امر مى‌كند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند، به راستى پروردگار من خطاپوش خطابخش است.» (53) لام: مزحلقه براى تأكيد بر سر خبر درآمده است. الّا: حرف استثناء، ما: اسم موصول، مستثنى، محلا منصوب.
12/ 54
و پادشاه گفت: «او [يوسف‌] را نزد من آوريد، تا او را نديم مخصوص خود سازم.» پس چون با او به سخن پرداخت، گفت: «بى‌گمان تو امروز نزد ما ارجمندى امينى.» (54) لدينا:
مفعول فيه، ظرف مكان، محلا منصوب و نا: مضاف اليه، محلا مجرور.
12/ 55
[يوسف‌] گفت: «مرا بر گنجينه‌هاى اين سرزمين [مصر] بگمار، بى‌شك من نگهبانى دانايم.» (55)
12/ 56
و بدين گونه يوسف را در آن سرزمين [مصر] قدرت بخشيديم تا در هر جاى از آن كه خواهد جاى گزيند. هر كه را خواهيم به رحمت خود مى‌رسانيم و اجر نيكوكاران را ضايع نمى‌كنيم (56) كذلك: مفعول مطلق و عامل آن فعل (مكنّا) است. حيث: مفعول فيه، ظرف مكان، مبنى محلا منصوب.
12/ 57
و واقعا اجرت آخرت، براى كسانى كه ايمان آورده و تقوا پيشه مى‌كردند، بهتر است (57)
12/ 58
و برادران يوسف [در قحطسالى كنعان‌] آمدند و بر او [يوسف‌] وارد شدند. آن‌گاه او ايشان را شناخت و ايشان او را نشناختند (58)
12/ 59
و [يوسف‌] هنگامى كه بارهاى آنان را بر ايشان آماده ساخت، گفت: «برادرى را كه از پدرتان داريد پيش من آوريد، آيا نمى‌بينيد كه من پيمانه را تمام مى‌دهم و من بهترين ميزبانان هستم؟» (59) أ: حرف استفهام. لا: حرف نفى.
12/ 60
«و اگر او را پيش من نياوريد، براى شما در پيش من پيمانه [خواربار] نخواهد بود و نيز نزد من نياييد» (60) تقربون: فعل مضارع مجزوم، علامت جزم آن حذف (نون) و نون: حرف وقايه و ياء: براى تخفيف محذوف، مفعول به، محلا منصوب.
12/ 61
[برادران يوسف‌] گفتند: «ما او را به هر نيرنگ و ترفند از پدرش خواهيم خواست و حتما اين كار را خواهيم كرد.» (61) ابا: مفعول به، علامت نصب آن (الف) و از اسماء خمسه است، هاء: مضاف اليه، محلا مجرور.
12/ 62
و [يوسف‌] به غلامان خود گفت: «سرمايه‌هاى آنان [قيمت گندمشان‌] را در بارهايشان بگذاريد، شايد ايشان وقتى كه به نزد خانواده‌ى خود بازگشتند آن را بازشناسند باشد كه ايشان بازگردند.» (62) جمله‌ى يعرفونها و يرجعون: خبر لعلّ و محلا مرفوعند.
12/ 63
پس وقتى كه نزد پدرشان بازگشتند، گفتند: «اى پدر ما! پيمانه [خواربار] از ما بازداشته شد.
پس برادرمان [بنيامين‌] را همراه ما بفرست تا پيمانه بگيريم و حتما ما مراقب او خواهيم بود.» (63) الكيل: نائب فاعل.

نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر    جلد : 1  صفحه : 242
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست