نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر جلد : 1 صفحه : 245
12/ 79 [يوسف] گفت: «پناه بر خدا، كه جز آن كسى را بازداشت كنيم كه كالاى خود [جام] را نزد او يافتهايم، قطعا در آن صورت ستمكار خواهيم بود.» (79) معاذ: مفعول مطلق براى فعل محذوف (اعوذ) الّا: حرف حصر. اذا: حرف جواب. لام: مزحلقه براى تاكيد بر سر خبر درآمده است. 12/ 80 پس چون [برادران در رهايى بنيامين] از او [يوسف] مأيوس شدند، نجواكنان [براى مشورت] به كنارى رفتند. [برادر] بزرگترشان گفت: «مگر نمىدانيد كه پدرتان با نام خداوند عهدى استوار از شما گرفته است و قبلا نيز در حق يوسف كوتاهى كردهايد؟ پس من هرگز اين سرزمين را ترك نمىكنم تا آن كه پدرم به من اجازه دهد يا خداوند در حق من داورى كند و او بهترين داوران است.» (80) نجيّا: حال از فاعل (خلصوا) ما: حرف زايد، لن: حرف نصب و نفى. ابرح: فعل مضارع و ضمير مستتر (انا) فاعل آن. حتّى: حرف جرّ مقدّر به (ان) ناصبه. 12/ 81 «به سوى پدرتان بازگرديد و بگوييد: «اى پدر ما! بىشك پسرت [بنيامين] دزدى كرد و ما جز به آن چه كه مىدانستيم [بيرون آمدن جام طلايى پادشاه از بار بنيامين] شهادت نداديم و ما بر [اين پيشامدهاى] غيبى نگهبان نبوديم.» (81) الّا: حرف حصر. حافظين: خبر (كنّا) علامت نصب آن (ياء) و (نون) عوض از تنوين در مفرد آن (حافظا) است. 12/ 82 «و از [مردم] آن شهر [مصر] كه در آن بوديم و از [اهل] آن غافله كه در ميان آن آمديم، سؤال كن، و بدون شك ما راست گوييم.» (82) الّتى: هر دو مورد اسم موصول، صفت، محلا منصوب. 12/ 83 [يعقوب] گفت: « [ماجراى بنيامين چنين نيست] بلكه نفس [امّارهى] شما امرى [ناشايست] را برايتان آراسته است. پس [صبر من يا وظيفهى من] صبرى نيكوست. اميد است كه خداوند همهى آنان را به من بازآورد، به راستى او خود داناى حكيم است.» (83) بل: حرف اضراب. صبر: خبر براى مبتداى محذوف (صبرى) عسى: فعل ماضى ناقص، اللّه: اسم عسى و جملهى ان يأتينى بهم جميعا: خبر عسى، محلا منصوب. جميعا: حال از ضمير (هم). هو: ضمير فصل. 12/ 84 [يعقوب] از آنان [فرزندان] روى برگردانيد و گفت: «اى دريغا بر يوسف!» و دو چشمش از اندوه، سپيد [نابينا] شد، و خشم خود را فروخورد (84) يا: حرف ندا و حسرت. اسفى: مناداى متحسّر، تقديرا منصوب. عيناه: فاعل و علامت رفع آن (الف) و (نون) محذوف بدل از رفع و هاء: مضاف اليه. 12/ 85 [فرزندان به يعقوب] گفتند: «به خداوند سوگند كه تو پيوسته يوسف را ياد مىكنى تا اين كه بيمار شوى، يا از هلاكشدگان باشى.» (85) تاء: حرف قسم. 12/ 86 [يعقوب] گفت: «بىشك من شكوهى درد و غمم را به خدا مىبرم، و از [قدرت و رحمت] خداوند چيزى مىدانم كه شما نمىدانيد.» (86) انّ: از حروف مشبهه بالفعل، ما: ماء كافّه. بثّى: مفعول به تقديرا منصوب و ياء: مضاف اليه، محلا مجرور. ما: اسم موصول، مفعول به، محلا منصوب.
نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر جلد : 1 صفحه : 245