responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر    جلد : 1  صفحه : 247


12/ 96
پس هنگامى كه بشارت‌دهنده [از جانب يوسف به نزد يعقوب‌] آمد، آن [پيراهن‌] را به صورت او انداخت، پس بينا گشت، [آن‌گاه‌] گفت: «آيا به شما نگفتم كه قطعا من از [فيض وحى‌] خداوند چيزى مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد؟!» (96) ان: حرف زايد. بصيرا: حال. أ:
حرف استفهام.
12/ 97
[پسران يعقوب‌] گفتند: «اى پدر ما! براى گناهان ما آمرزش بخواه، واقعا ما خطاكار بوده‌ايم.» (97) جمله‌ى كنّا خاطئين: خبر انّ، محلا مرفوع.
12/ 98
گفت: «به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى‌خواهم. به راستى او خود خطاپوش خطابخش است.» (98) جمله‌ى هو الغفور الرّحيم: خبر انّ، محلا مرفوع.
12/ 99
پس وقتى كه بر يوسف وارد شدند، پدر و مادر خود را در كنار خويش گرفت و گفت: «به مصر درآييد، اگر خداوند بخواهد ايمن خواهيد بود.» (99) ابويه: مفعول به، علامت نصب آن (ياء) و (نون) در حالت اضافه از اسم تثنيه حذف شده و هاء: مضاف اليه، محلا مجرور.
آمنين: حال، علامت نصب آن (ياء) است.
12/ 100
و [يوسف‌] پدر و مادرش را بر تخت برنشاند، و آنان در پيشگاه او سجده كنان درافتادند و [آن‌گاه يوسف‌] گفت: «اى پدر عزيز من! در اين تعبير خواب پيشين من است، به يقين پروردگارم آن را تحقق بخشيد و به من احسان كرد آن‌گاه كه مرا از زندان بيرون آورد و شما را- بعد از آن كه شيطان بين من و برادرانم آشوب كرد- از بيابان [كنعان به مصر] بازآورد، به راستى پروردگار من در آن چه بخواهد باريك‌بين است. حقّا كه او خود داناى حكيم است.» (100) سجدا: حال از فاعل خرّوا. حقا: مفعول به دوّم. هو: ضمير فصل. الحكيم: خبر دوّم.
12/ 101
«اى پروردگار من! تو به من [بهره‌اى‌] از پادشاهى بخشيدى و از تعبير خواب‌ها به من بياموختى. اى پديدآورنده‌ى آسمان‌ها و زمين! در دنيا و آخرت مولاى من تويى، مرا مسلمان بميران و مرا به شايستگان ملحق گردان.» (101) فاطر: منادا. مسلما: حال از ضمير (ياء)
12/ 102
[اى پيامبر!] اين [داستان‌] از اخبار غيب است كه به تو وحى مى‌كنيم و تو زمانى كه آنان [برادران يوسف‌] هم‌داستان شدند و در حالى كه نيرنگ مى‌ورزيدند، نزد ايشان نبودى.
(102) واو: حاليّه. هم: مبتدا، محلا مرفوع.
12/ 103
و بيشتر مردم مؤمن نمى‌شوند- هر چند تو [به ايمان آوردنشان سخت آرزومند و] حريص باشى (103) ما: ماء شبيه به ليس، اكثر: اسم آن و باء: حرف زايد، مؤمنين: خبر آن، محلا منصوب.

نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر    جلد : 1  صفحه : 247
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست