2/ 6 البتّه كسانى كه كفر ورزيدند بر آنان يكسان است- چه ايشان را هشدار دهى يا ايشان را هشدار ندهى- ايمان نمىآورند (6) الّذين: اسم انّ، محلا منصوب. لا يؤمنون: خبر انّ، محلا مرفوع. سواء: خبر مقدّم. ا: حرف استفهام براى تساوى مانند «چه» در زبان فارسى. ام: حرف عطف. لا: حرف نفى. 2/ 7 خداوند بر دلهايشان و بر گوشهايشان مهر نهاده و بر چشمانشان پردهاى است و بر ايشان عذابى بزرگ است (7) غشاوة: مبتداى مؤخّر. لهم: خبر مقدّم، محلا مرفوع. عظيم: صفت عذاب. 2/ 8 و كسانى از مردم هستند كه مىگويند: به خداوند و به روز بازپسين ايمان آوردهايم. در حالى كه ايشان مؤمن نيستند (8) من: مبتداى مؤخّر، محلا مرفوع. ما: ماى شبيه به ليس. هم: اسم ما، محلا مرفوع. بمؤمنين: خبر ما، محلا منصوب. 2/ 9 مىپندارند به خداوند و به آنان كه ايمان آوردند نيرنگ مىزنند، در حالى كه جز به خودشان نيرنگ نمىزنند و نمىفهمند (9) و (دوّم): واو حاليّه. ما: حرف نفى. الا: از ادات حصر. انفس: مفعول به. هم: مضاف اليه، محلا مجرور. و: حرف عطف. ما: حرف نفى. 2/ 10 مرضى در دلهاى آنهاست و خداوند بر مرضشان بيفزايد و به خاطر دروغى كه مىگفتند بر ايشان عذابى دردناك است (10) مرض: مبتداى مؤخّر. كانوا: فعل ناقص، واو ضمير متصل اسم آن، محلا مرفوع. يكذبون: خبر فعل ناقص، محلا منصوب. 2/ 11 و چون به آنان گفته شود: «در زمين فساد مكنيد!» گويند: «ما خود مصلحانيم» (11) اذا: ظرف زمان. لا تفسدوا: نائب فاعل قيل، محلا مرفوع. ما: ماء كافّه. نحن: مبتدا، محلا مرفوع. 2/ 12 آگاه باشيد كه آنان خود مفسدانند ولى نمىدانند (12) الا: حرف تنبيه. هم: ضمير فصل. و: حرف عطف. لكن: حرف استدراك. 2/ 13 و چون به آنان گفته شود: «ايمان آوريد آن گونه كه مردم ايمان آوردند»، گويند: «آيا چنان كه بىخردان ايمان آوردند، ايمان بياوريم؟» آگاه باشيد كه آنان خود بىخردانند، ولى نمىدانند (13) ك: صفت براى مفعول محذوف، محلا منصوب (أ نؤمن ايمانا مثل ما آمن السفهاء). ما: ماء كافّه. 2/ 14 و چون با كسانى كه ايمان آوردند روبهرو شوند، گويند: «ايمان آوردهايم.» و هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت كنند، گويند: «البته ما با شما هستيم، ما فقط ريشخند مىكنيم.» (14) مع: ظرف مكان، منصوب، محلا مرفوع، خبر ان است. ما: ماء كافه. نحن: مبتدا، محلا مرفوع. 2/ 15 خداوند ايشان را ريشخند مىكند و ايشان را در طغيانشان رها مىكند تا سرگردان شوند. (15) 2/ 16 آنان كسانى هستند كه گمراهى را به بهاى هدايت خريدند، در نتيجه تجارتشان سود نكرد و هدايت نشدند (16) ما: حرف نفى. مهتدين: خبر كان.