نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر جلد : 1 صفحه : 300
18/ 54 و به راستى در اين قرآن براى مردم از هر مثلى گونهگون بيان كردهايم، و انسان بيش از هر چيزى به جدل مىپردازد (54) القرآن: بدل از (هذا)، اكثر: خبر (كان)، جدلا: تمييز. 18/ 55 و مردم را زمانى كه هدايت سويشان آمد از اين كه ايمان بياورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند بازنداشت جز اين كه سنت پيشينيان بر ايشان نيز پيش آمد، يا عذاب [الهى] روياروى آنان آمد (55) ان: هر دو مورد حرف نصب و مصدرى. الّا: حرف حصر. قبلا: حال. 18/ 56 و ما پيامبران را جز بشارتدهنده و هشداردهنده نمىفرستيم و كسانى كه كفر ورزيدهاند به باطل مجادله مىكنند تا به وسيلهى آن حق را باطل سازند و آيات من و آن چه هشدار داده شدهاند به تمسخر گرفتند (56) الّا: حرف حصر و مبشّرين: حال. الّذين: اسم موصول، فاعل، محلا مرفوع. هزوا: مفعول به دوّم. 18/ 57 و كيست ستمكارتر از كسى كه به آيات پروردگارش پند داده شود ولى ازآنرو بگرداند و آن چه دستانش پيش فرستاده است، فراموش كند، ما بر دلهاى ايشان پردههايى كشيدهايم كه آن [پيام قرآن] را در نيابند و در گوشهاى ايشان گرانى [نهادهايم تا آن را نشوند]. و اگر ايشان را به سوى هدايت بخوانى، هيچوقت هدايت نمىشوند (57) من: اسم استفهام، مبتدا، محلا مرفوع. ما: اسم موصول، مفعول به، محلا منصوب. يدا: فاعل و علامت رفع آن (الف) و نونش در حالت اضافه حذف شده و هاء: مضاف اليه، محلا مجرور. ان: حرف نصب و مصدرى. اكنّة و وقرا: هر دو مفعول به هستند. اذا: حرف جواب. ايدا: مفعول فيه، ظرف زمان. 18/ 58 و پروردگارت آمرزندهى صاحب رحمت است. اگر آنان را به كيفر آن چه فراهم كردهاند مؤاخذه مىكرد، بىشك در عذابشان تعجيل مىنمود، ولى براى ايشان موعدى مقرّر است كه هرگز در برابر آن پناهگاهى نمىيابند (58) ذو: خبر دوّم و علامت رفع آن (واو)، و از اسماء خمسه است. لو: حرف شرط غير جازم، بل: حرف اضراب و ابتداء. 18/ 59 و آن شهرها را چون ستم ورزيدند، هلاكشان كرديم و براى هلاكتشان وعدهگاهى مقرّر داشتيم (59) تلك: اسم اشاره، مبتدا، محلا مرفوع و القرى: بدل از آن. لمّا: مفعول فيه، ظرف زمان، محلا منصوب. 18/ 60 و [ياد آر] آن زمان را كه موسى به شاگردش [يوشع بن نون] گفت: «دست از طلب ندارم تا به مجمع البحرين [جاى به هم رسيدن دو دريا] برسم، هر چند سالهايى راه سفر بپويم.» (60) لا: حرف نفى، ابرح: فعل مضارع و ضمير مستتر (انا) فاعل آن. حتّى: حرف جرّ و غايت مقدّر به (ان) ناصبه. حقبا: مفعول فيه، ظرف زمان. 18/ 61 پس وقتى كه به محل به هم رسيدن بين آن دو [دريا] رسيدند، ماهى خود را فراموش كردند كه آن [ماهى] راه خود را در دريا در پيش گرفته بود [و در ميان موج دريا رفته بود] (61) لمّا: مفعول فيه، ظرف زمان، محلا منصوب. سريا: مفعول به دوّم.
نام کتاب : ترجمه قرآن و نكات نحوى آن نویسنده : برزى، اصغر جلد : 1 صفحه : 300