74/ 18 به راستى او [كج] انديشيد و سنجيد (18) 74/ 19 پس مرگ بر او باد چگونه سنجيد؟ (19) كيف: اسم استفهام، حال عاملش (قدّر) محلا منصوب. 74/ 20 باز مرگ بر او باد چگونه سنجيد (20) ثمّ: حرف عطف. 74/ 21 سپس نگريست (21) 74/ 22 آنگاه ترشرويى كرد و چهره در هم كشيد (22) 74/ 23 سپس پشت كرد و تكبّر ورزيد (23) 74/ 24 و گفت: «اين [قرآن] جز جادويى روايت شده نيست.» (24) ان: حرف نفى، الّا: حرف حصر، هذا: مبتدا، محلا مرفوع و سحر: خبر آن. 74/ 25 «اين جز سخن بشر نيست.» (25) 74/ 26 به زودى او را به دوزخ درآورم (26) 74/ 27 و تو چه دانى كه دوزخ چيست؟ (27) ما: هر دو اسم استفهام، مبتدا، محلا مرفوع. 74/ 28 نه باقى مىگذارد، نه رها مىسازد (28) 74/ 29 سياه گردانندهى پوستهاست (29) لوّاحة: خبر براى مبتداى محذوف (هى) 74/ 30 بر آن [دوزخ] نوزده [ملك عذاب] است (30) عليها: خبر مقدّم، محلا مرفوع، تسعة عشر: هر دو جزء عدد مبنى، مبتداى مؤخّر، محلا مرفوع. 74/ 31 و ما مأموران آتش را جز از فرشتگان نگماشتهايم، و شمارهى ايشان را جز آزمايشى براى كفرورزان قرار ندادهايم تا اهل كتاب [يهود و نصارا] يقين حاصل كنند، و اهل ايمان نيز بر ايمان خود افزون كنند، و اهل كتاب و مؤمنان ترديد نورزند، و تا بيماردلان و كفرورزان بگويند: «خداوند از اين توصيف چه چيز اراده كرده است؟» بدين گونه خداوند هركس را بخواهد گمراه مىگذارد و هركس را بخواهد هدايت مىكند، و لشكريان پروردگارت را جز خود او نمىشناسد، و اين [آيات قرآن] جز اندرزى براى بشر نيست (31) الّا: هر چهار مورد حرف حصر. ملائكه و فتنه: مفعول به دوّم. ايمانا: تمييز. الّذين: هر چهار مورد فاعل، محلا مرفوع. ما ذا: اسم استفهام، مفعول به مقدّم، محلا منصوب. مثلا: حال از (هذا)، هو: فاعل، محلا مرفوع. هى: مبتدا، محلا مرفوع. 74/ 32 چنين نيست [كه پندارند]؛ سوگند به ماه (32) كلّا: حرف ردع (منع كردن) واو: واو قسم 74/ 33 و سوگند به شب آنگاه كه روى برتابد (33) 74/ 34 و سوگند به صبح آنگاه كه روشن گردد (34) 74/ 35 بدون شك آن [آيات قرآن يا حوادث قيامت] يكى از پديدههاى بزرگ است (35) لام: مزحلقه 74/ 36 هشدار بخشندهى بشر است (36) نذيرا: حال از (احدى) 74/ 37 براى هركس از شما كه بخواهد پيش افتد يا بازپس ماند (37) 74/ 38 هر كسى در گروه كردار خويشتن است (38) 74/ 39 به جز اصحاب يمين (39) الّا: حرف استثنا، اصحاب: مستثنى. 74/ 40 كه در باغهاى بهشت از همديگر پرسش كنند (40) 74/ 41 دربارهى گناهكاران (41) 74/ 42 كه چه چيزى شما را به دوزخ كشاند؟ (42) ما: اسم استفهام، مبتدا، محلا مرفوع و جملهى بعدى خبر است و محلا مرفوع. 74/ 43 گويند: «ما از نمازگزاران نبوديم.» (43) نك: فعل مضارع مجزوم، و (نون) براى تخفيف از آخر آن حذف شده است. 74/ 44 و مسكين را اطعام نمىكرديم (44) 74/ 45 با بيهودهگويان بيهوده گويى مىكرديم (45) مع: مفعول فيه، ظرف مكان. 74/ 46 و روز جزا را تكذيب مىكرديم (46) 74/ 47 تا آن كه مرگ به سراغمان آمد (47) حتّى: حرف جرّ و غايت.