75/ 20 چنين نيست، بلكه شما دنياى زودگذر را دوست داريد (20) كلّا: حرف ردع و بل: حرف اضراب. 75/ 21 و آخرت را رها مىكنيد (21) 75/ 22 در آن روز چهرههاى خرّمى است (22) ناضره: صفت براى (وجوه) 75/ 23 كه به سوى پروردگار خود ناظرند (23) ناظره: خبر براى (ناصره) 75/ 24 و در آن روز چهرههاى عبوسى است (24) 75/ 25 كه مىداند كيفر كمرشكن در پيش دارد (25) فاقره: نايب فاعل. 75/ 26 چنين نيست، هرگه كه جان به گلوگاهها برسد (26) 75/ 27 و گفته شود: «كيست درمانبخش؟» (27) من: اسم استفهام، مبتدا، محلا مرفوع و راق: خبر آن، تقديرا مرفوع، و (ياء) از آخر آن حذف شده و اسم منقوص است. 75/ 28 و بداند كه ديگر زمان فراق است (28) 75/ 29 و [از شدّت هراس] ساق پا به ساق پاى ديگر پيچد (29) 75/ 30 در چنين روز مسير به سوى پروردگار تو است (30) 75/ 31 [كافر] نه تصديق كرد و نه نماز گزارد (31) 75/ 32 ولى تكذيب كرد و روى برتافت (32) لكن: حرف استدراك. 75/ 33 سپس فخرورزان به سوى خانوادهاش رفت (33) 75/ 34 نفرين بر تو، باز نفرين بر تو (34) اولى: هر دو خبر براى مبتداى (الهلاك) محذوف 75/ 35 سپس نفرين بر تو، بازهم نفرين بر تو (35) 75/ 36 آيا انسان گمان مىبرد كه بدون هدف رها خواهد شد؟ (36) سدى: حال از فاعل فعل (يترك) 75/ 37 آيا نطفهاى از منى كه [در رحم مادر] ريخته شود، نبود؟ (37) يك: فعل مضارع مجزوم و حرف (نون) آن از آخر براى تخفيف حذف شده است. 75/ 38 سپس خون بستهاى بود كه [خداوند او را] آفريد و موزون ساخت (38) 75/ 39 و از آن دو زوج مذكّر و مؤنّث پديد آورد (39) 75/ 40 آيا آن [خداوند] قادر بر آن نيست كه مردگان را زنده گرداند؟ (40) ذلك: اسم براى (ليس) محلا مرفوع. 76. [سورهى انسان، مدنى، 31 آيه] به نام خداوند بخشندهى مهربان 76/ 1 به يقين مدّتى از روزگار بر انسان گذشت كه چيزى قابل ذكر نبود (1) هل: حرف استفهام تقرير و تقريب به معنى (قد) 76/ 2 به راستى ما انسان را از نطفهاى آميخته آفريدهايم و او را آزمايش مىكنيم، بنابراين او را شنوا و بينا پديد آوردهايم (2) سميعا و بصيرا: هر دو حال از ضمير (هاء) 76/ 3 به راستى ما او را به اين راه راست هدايت كردهايم، چه شاكر باشد، چه ناسپاس (3) امّا: هر دو حرف تفصيل. 76/ 4 بدون شك ما براى كفرورزان زنجيرها و بندها و آتش سوزان آماده ساختهايم (4) 76/ 5 به راستى نيكان از جامى مىنوشند كه آميزهى آن كافور است (5)