106. [سورهى قريش، مكّى، 4 آيه] به نام خداوند بخشندهى مهربان 106/ 1 به خاطر الفت گرفتن قريش (1) 106/ 2 الفت گرفتنشان در كوچ زمستانى و تابستانى (2) ايلافهم: بدل از (ايلاف)، رحلة: مفعول به براى مصدر (ايلافهم) 106/ 3 پس بايد پروردگار اين خانه را عبادت كنند (3) هذا: مضاف اليه، محلا مجرور. البيت: بدل از (هذا) 106/ 4 همان كسى كه در گرسنگى اطعامشان داد، و از بيم ايمنشان ساخت (4) الّذى: اسم موصول، صفت براى (ربّ) محلا منصوب. 107. [سورهى ماعون (زكات) مكّى، 7 آيه] به نام خداوند بخشندهى مهربان 107/ 1 آيا ديدهاى كسى را كه روز جزا را تكذيب مىكند؟ (1) الّذى: اسم موصول، مفعول به، محلا منصوب. 107/ 2 اين همان كسى است كه يتيم را از خود مىراند (2) فاء: حرف ربط براى جواب شرط مقدّر. ذلك: اسم اشاره، مبتدا، محلا مرفوع و الّذى: اسم موصول، خبر، محلا مرفوع. 107/ 3 بر اطعام مسكين ترغيب نمىكند (3) 107/ 4 پس واى بر آن نمازگزاران (4) ويل: مبتدا، للمصلين: خبر، محلا مرفوع. 107/ 5 همان كسانى كه در نمازشان سهل انگارند (5) الّذين: اسم موصول، صفت براى (مصلين) محلا مرفوع. هم: مبتدا، محلا مرفوع. 107/ 6 كسانى كه خود ريا مىورزند (6) الّذين: صفت دوّم براى (مصلين)، هم: مبتدا، محلا مرفوع. 107/ 7 و از پرداخت زكات جلوگيرى مىكنند (7) 108. [سورهى كوثر (خير كثير و چشمهى بهشتى) مكّى، 3 آيه] به نام خداوند بخشندهى مهربان 108/ 1 به راستى ما به تو كوثر عطا كردهايم! (1) الكوثر: مفعول به دوّم. 108/ 2 پس براى پروردگارت نماز بگزار و قربانى كن! (2) 108/ 3 بدون شك دشمن تو بريده نسل است (3) هو: ضمير فصل.