62- البته آن كسانى كه اظهار ايمان نمايند و آن كسانى كه يهودند و نصارى و ستاره پرستان (در صابئين اختلاف بسيار است كه كيش و مذهب ايشان چه بوده يكى از اقوال اين است كه: ستاره پرست بودند. غرض آن است كه: سابقه هر چه باشد به سابقه ننگريم) هر كه به حقيقت ايمان به خدا و روز قيامت آورد و عمل خوب كند پس براى ايشان است اجر و مزدشان نزد پروردگارشان؛ نه ترسى هست براى آنها در قيامت و نه محزون مىشوند. 63- و ياد آوريد وقتى را كه گرفتيم عهد از شما بنى اسرائيل (اين عهدى است كه خداوند از تمام مكلفان در روز ازل گرفت كه او را بپرستند) كه ايمان آوريد. و بلند كرديم بالاى سر شما كوه طور را. و امر كرديم كه: بگيريد احكام تورات را به توانايى و قوت قلب براى عمل. و يادآورى كنيد آنچه در آن تورات است از اوامر و نواهى؛ شايد شما بپرهيزيد از گناه. 64- پس برگشتيد از پيمان خود بعد از اين عهدى كه كرده بوديد. پس اگر نبود فضل خدا و رحمت او بر شما كه مهلت داد شما را تا توبه كنيد، هر آينه از جمله زيانكاران بوديد. 65- البته دانستيد حال آن كسانى را كه تجاوز كردند از ملت شما يهود از فرمان خدا در احترام شنبه (بر يهود روز شنبه ماهى گرفتن حرام بود حيله مىكردند و كنار دريا حوضها كندند روز شنبه ماهيها به حوضها مىآمدند آخر روز راه دريا را به حوضها مىبستند و در يكشنبه ماهيها را از حوض مىگرفتند) پس گفتيم ايشان را كه: بوزينه شويد در حال ذلت و خوارى. 66- پس بوزينه شدن ايشان را قرار داديم عبرت براى مردمى كه در زمان آنها بودند؛ و آنان كه بعد آيند. و پند قرار داديم براى پرهيزكاران. 67- و ياد آوريد وقتى را كه گفت موسى از براى قوم خود كه: خدا امر مىكند شما را كه بكشيد گاوى را. گفتند: آيا ما را استهزا مىكنى؟ گفت: پناه مىبرم به خدا كه من از نادانان باشم؛ (استهزا، كار نادانان است). 68- گفتند قوم موسى به موسى كه: بپرس از پروردگار خود تا معيّن كند براى ما كه چه گاوى بكشيم. گفت خدا مىفرمايد: آن گاوى كه نه پير باشد نه جوان، ميان اين و آن. و بكنيد آنچه را كه مأمور شويد. 69- گفتند: بخوان خداى خود را تا براى ما بيان كند چه رنگ باشد آن گاو. گفت موسى: خدا مىفرمايد: گاو زرد تند رنگ كه به فرح آورد نظركنندگان را.