نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : ياسرى، محمود جلد : 1 صفحه : 423
36- و سزاوار نباشد براى هيچ مرد و زن مؤمن اختيارى، هر گاه حكم كند خدا و رسول خدا كارى را براى او، بلكه بايد اطاعت نمايند خدا و رسول را. و هر كه نافرمانى كند خدا و رسول او را پس گمراه شده گمراهى آشكار. 37- و ياد آور اى پيغمبر! وقتى را كه گفتى به كسى كه: انعام كرد خدا بر او به توفيق اسلام و انعام كردى تو در آزاد كردن و پرورش او. ( «زيد بن حارثه» كه شرحش در صفحه بعد بيايد غلامى بود، پيغمبر او را خريد و آزادش كرد. زينب دختر عمه خود را پيغمبر برايش خواستگارى كرد، گفت: من زن غلام نشوم. آيه آمد كه: اختيار با خدا و رسول است نه با شما. زينب قبول كرد زن زيد شد.) گفتى به او كه: نگهدار زن خود زينب را و بپرهيز از خدا كه طلاقش دهى. و پنهان مىكردى تو اى پيغمبر! در نفس خود آنچه را كه خدا آن را آشكار كننده است؛ كه تو را دانا كرده بود به مقدرات زينب، كه زوجه تو خواهد شد بعد از طلاق زيد. و تو اين اطلاع را پنهان كردى؛ و مىترسيدى از سرزنش مردم كه بگويند: زن پسر خوانده خود را مىگيرد. و خدا سزاوارتر است كه بترسى از او؛ پس چون زيد از زينب حاجت خود را گرفت و طلاق داد و عدّه او گذشت، به زنى داديم ما به تو زينب را تا باكى نباشد بر مؤمنين در گرفتن زنهاى پسر خواندگان خود وقتى كه برآورده باشند پسر خواندگان حاجت خود را و طلاق داده باشند؛ و حكم خدا به جا آورده شده است. (زيد بن حارثه كه غلامى بود و پيغمبر او را خريد، قبل از زمان وحى او را پسر خوانده خود گردانيد، بعد از نبوتش اسلام به او اظهار نمود اسلام آورد. حارثه پدر زيد كه مشرك بود به ابو طالب گفت: به برادرزادهات بگو پسر مرا يا به من بفروشد يا آزادش كند. پيغمبر آزادش كرد. زيد گفت: من از پيغمبر جدا نشوم. پدرش او را از پسرى خود خارج كرد. پيغمبر فرمود: پسر من باشد. خدا امر نمود پيغمبر زن زيد را بعد از طلاق او بگيرد تا عادت جاهليت كه پسر خوانده را فرزند خود مىدانستند از بين برود و بدانند كه: زن پسر خوانده را گرفتن حرجى ندارد). 38- نيست بر پيغمبر هيچ باكى در انجام آنچه واجب كرده است خدا بر او كه زن پسر خوانده خود را بگيرد تا عادت جاهليت باطل شود. اين سنّت خداست در آن كسانى كه پيش از او بودند از پيغمبران گذشته كه زن متعدّد مىگرفتند. و حكم خدا حكمى است به جا گذارده شده. 39- آن پيغمبران كسانى هستند كه مىرسانند پيغامهاى خدا را و مىترسند از او، و نمىترسند از احدى مگر از خدا. و بس است خدا در كفايت حساب هر كس. 40- نيست پيغمبر پدر احدى از مردان شما كه پسر خوانده را فرزندش دانيد؛ و ليكن رسول خدا و ختم پيغمبران است كه به وجود او دفتر رسالت به آخر رسيد و دريچه نبوت مهر گرديد. و خدا به هر چيز داناست. 41- اى مؤمنين! ياد كنيد خدا را بادى بسيار. 42- و تسبيح كنيد خدا را صبح و شام. 43- اوست خدايى كه رحمت مىفرستد و ملائكه او درود مىفرستند بر شما تا بيرون بياورد شما را از تاريكىهاى كفر و ضلالت به سوى روشنى ايمان. و خدا به مؤمنين مهربان است.
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : ياسرى، محمود جلد : 1 صفحه : 423