و همين كه خواست بطرفدارى شيعه خود بآن قبطى حمله كند او گفت تصور ميكنم تو ميخواهى در روى زمين دست بجور و ستم بيالايى و همانطور كه ديروز شخصى را كشتى مرا هم بقتل برسانى و اصولا قصد ندارى از مردمان خيرانديش و مصلح شوى (19) در اين هنگام مرد مؤمنى از دورترين نقطه شهر خدمت موسى رسيد گفت اى موسى فرعونيان براى قتل و نابودى تو مجلس شورايى تشكيل داده و تصميم خود را ميخواهند اجرا سازند من چون خيرخواه و ناصح تو هستم عقيده دارم هر چه زودتر از اين شهر خارج شوى (20) موسى با كمال وحشت و ترس و با دقت هر چه تمامتر از شهر خارج شده و در مقام مناجات برآمده گفت پروردگارا مرا از شر مردم ستمكار رهايى بخش (21) و چون بجانب شهر مدين رهسپار گرديد گفت شايد خداى من مرا براه راست رهبرى و هدايت فرمايد (22)