و قاعده اين است كه هر هاء ضمير براى مفرد غايب هر گاه مضموم باشد به واو متّصل مىشود؛ و هر گاه مكسور باشد بشرط آنكه ما قبل و ما بعد آن متحرّك باشد به ياء متّصل مىشود، و آنچه در ذيل مىآيد از اين قاعده مستثنى است: (1)- هاء از لفظ يَرْضَهُ در سوره زمر كه ضمّه دارد بدون اتّصال. [و واو]. (2)- هاء از لفظ أَرْجِهْ در دو سوره اعراف و شعراء كه ساكن است. (3)- هاء از لفظ فَأَلْقِهْ در سوره نمل، كه نيز ساكن است. و هر گاه ما قبل اين هاء ضمير ساكن و ما بعد آن متحرك باشد به آن متّصل نمىشود، جز در لفظ فِيهِ در آيه: وَ يَخْلُدْ فِيهِ مُهاناً در سوره فرقان. امّا هر گاه ما بعد اين هاء ساكن باشد، خواه ما قبل آن متحرك يا ساكن باشد، هاء مطلقا متّصل نمىشود، تا دو ساكن با هم جمع نشوند، مانند قول خداى تعالى: لَهُ الْمُلْكُ، وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ، إِلَيْهِ الْمَصِيرُ. نشانههاى وقف م نشان وقف لازم، مانند: إِنَّما يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ. لا نشان وقف ممنوع، مانند: الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ. ج نشان وقف جايز كه وقف و وصل در آن يكسان است، مانند: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ. صلى نشان وقف جايز كه وصل در آن بهتر است، مانند: وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. قلى نشان وقف جايز كه وقف در آن بهتر است، مانند: قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ. ؟؟ نشان تعانق (دست در گردن يكديگر داشتن) وقف كه اگر بر يكى از آنها وقف شود وقف بر ديگرى درست نيست، مانند: ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ.