اسلام است؛ زيرا معانى نهفته در قرآن كريم حقايقى است ارزنده كه بدون پوشش الفاظ قابل شناسايى نيست و اهل هر زبانى آن را جز در لباس و پوشش زبان خويش نمىشناسند و اين مترجم است كه با توانايى و دقت و فكر سليم و قابليت خويش، راه آشنايى با معارف قرآنى را به روى تشنگان آن مىگشايد و آنان را از آبشخوار قرآنى سيراب مىسازد، و چه خدمتى از اين ارزندهتر! و از همين بيان به دست مىآيد كه ترجمه قرآن كريم بر هر كه توانايى و شايستگى لازم آن را داشته باشد واجب كفايى بلكه واجب عينى است. 3. معانى ترجمه: ترجمه، كلمهاى رباعى و به معانى مختلفى است؛ از جمله به معناى شرح حال اشخاص است و كتابهايى كه در شرح احوال بزرگان نوشته شده به كتابهاى تراجم مشهور است. معناى ديگر ترجمه كه مورد نظر ماست نقل و برگردان لغت از زبانى به زبان ديگر است كه زبان اول را «اصل و مترجم» و زبان دوم را «فرع و مترجم اليه يا مترجم به» و به تعبير ديگر، زبان اول را «زبان مبدأ» و زبان دوم را «زبان مقصد» گويند. 4. شرايط مترجم قرآن: مترجم قرآن كريم حد اقل بايد داراى شرايط زير باشد: 1) اطلاع وسيع و لازم از ادبيات زبان عربى كه زبان مبدء است؛ يعنى لغت، صرف و نحو، معانى و بيان و بديع و ساير علوم ادبى آن زبان. 2) اطلاع وسيع و لازم از زبان مقصد و تسلط لازم بر ادبيات آن زبان. 3) آگاهى از معانى و مفاهيم آيات و سورهها به گونهاى كه معنا و مراد آيه را در حدود برخى از تفاسير بداند، زيرا صرف برگرداندن لغتى به لغت ديگر با عدم توجه به مقصود، كافى نيست بلكه سبب خطا و اشتباه مىگردد. 4) بهرهمندى قابل توجهى از علم فقه و احكام شرعى؛ زيرا قريب به پانصد آيه از آيات، درباره احكام فرعى شرعى است و نكاتى نيز در آيههاى ديگر موجود است كه مورد استفاده در فقه قرار مىگيرد. 5) آشنايى تا حد وسيعى به اخبار و احاديث اهل بيت عليهم السّلام كه در شرح و تفسير، اطلاق و تقييد و تعميم و تخصيص آيات الهى وارد شده، چه آنكه آنان خاندان وحىاند و اهل خانه آشناترند به امور خانه تا ديگران. و طبق