و شفاعت كسى نزد خدا هم جز آن كه خدا به او اذن شفاعت داده سودمند نيست (پس از اينان چشم شفاعت مداريد و خاصّان و انبياء را در دنيا و آخرت شفيع خود قرار دهيد) تا چون (آن خاصان) از دلهاشان اضطراب (جلال و سطوت الهى) بر طرف شود پرسند: خداى شما (در باب شفاعت) چه فرمود؟ پاسخ دهند كه حقّ (و درستكارى و شفاعت مؤمنان نه مشركان و منافقان) فرمود، و اوست خداى بلند مرتبه بزرگوار (و هيچ كس را جرأت مخالفت امرش نيست). (23) بگو: آن كه از (نعم) آسمانها و زمين به شما روزى مىدهد كيست؟ بگو: آن خداست، و ما (كه موحديم) يا شما (كه مشركيد) كدام در هدايت يا ضلالتيم (به زودى معلوم شما خواهد شد). (24) باز بگو: (خدا داور عدل است، پس) شما مسئول جرم ما نبوده و ما هم مسئول كردار زشت شما هرگز نخواهيم بود. (25) باز بگو كه خدا بين همه ما جمع كند آن گاه ميان ما به حق، فتح و داورى خواهد فرمود و اوست كه عقده گشا (ى مشكلات) و دانا (ى اسرار عالم) است. (26) باز بگو: شما به من آنان را كه به عنوان شريك به خدا بستيد نشان دهيد (چه قدرت و اثرى در عالم دارند؟) هيچ و هرگز، بلكه خداست آن كه مقتدر (بر جهان) و با علم و حكمت (در ايجاد) است. (27) و ما تو را جز براى اينكه عموم بشر را (به رحمت خدا) بشارت دهى و (از عذابش) بترسانى نفرستاديم، و ليكن اكثر مردم (از اين حقيقت) آگاه نيستند. (28) و (كافران) مىگويند: پس اين وعده قيامتى كه شما پيغمبران مىدهيد اگر راست مىگوييد كه خواهد بود؟ (29) بگو: وعده گاه شما روزى است كه ساعتى از آن تقديم و تأخير نخواهيد داشت. (30) و كافران مشرك گفتند: ما هرگز به اين قرآن و به كتابهايى كه پيش از اين فرستادهاند (از تورات و انجيل و زبور و غيره) ايمان نخواهيم آورد. (واى بر آنها) و اگر روزى كه آن ستمكاران را در پيشگاه خدا باز داشتهاند مشاهده كنى در حالى كه با يكديگر به خصومت و گفتگو برخاسته و ضعيفان تابع به رؤساى گردنكش خطاب كنند كه اگر اغواى شما نبود ما البته ايمان مىآورديم! (31)