نام کتاب : تاریخ اسلام در عصر امامت امام عسکری نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 24
قدرتمندترين جناح گرداننده دستگاه خلافت بودند. سرنوشت
خلفاى پيشين همچون:
منتصر، مستعين، معتز و مهتدى كه مجموع دوران سلطنتشان
كمتر از ده سال بود، درس عبرتى براى او بود و وى با اندك تأمّلى در زندگى آنان، مىتوانست
مدت زمان بقاى خود بر تخت خلافت را حدس بزند و همين امر او را بر آن داشت تا به فكر
چاره جويى بيفتد و برغم دشمنى و كينهاى كه نسبت به پيشواى يازدهم شيعيان داشت، تنها
چاره را پناه بردن به دامن آن حضرت و يارى جستن از او در رفع اين تزلزل و نگرانى ديد؛
همان كارى كه نياى سياستمدار و زيركش مأمون در رابطه با امام رضا (ع) كرد.
وى در پى اين تصميم، در سالهاى نخست خلافت خود به حضور
امام (ع) رسيد و با تضرّع و لابه از آن حضرت خواست از خدا بخواهد كه خلافت او را به
مدت بيست سال طولانى گرداند.
امام (ع) به درخواست او پاسخ مثبت داد و برايش دعا كرد:
خداوند عمرت را طولانى گرداند. معتمد پس از دعاى امام (ع) بيست سال حكومت كرد. [1]
روايت ياد شده هر چند «مُرْسَل» و از نظر سند ضعيف و غير
قابل اعتماد است. ليكن بر فرض صحّت سند بايدآن را حمل بر «تقيّه» كرد؛ چراكه تقاضاى
طول عمربراى فرد ستمگرى همچون «معتمد» از فرد مؤمن صورت نمىگيرد تا چه رسد به امام
معصوم (ع). در صورت درخواست چنين دعايى از سوى امام عسكرى (ع) بايد گفت آن حضرت در
شرايطى بود كه نمىتوانست با دستگاه خلافت به طور علنى مخالفت كند؛ بلكه ناچار بود
سياست برخورد منفى پدران بزرگوارش را پى بگيرد. اگر آن حضرت به در خواست خليفه پاسخ
منفى مىداد، چه بسا وى همين مسأله را دليل بر موضعگيرى امام (ع) عليه دستگاه خلافت
تلقّى مىكرد و بر ضد او دست به اقدامهاى شديدترى مىزد. از اين جهت امام (ع) به كمرنگترين
مفهوم دعا يعنى فعل ماضى كه متضمّن خواستهاى از خدا نيست بسنده كرد و فرمود: «خدا
عمرت را دراز گرداند» و نفرمود: «خداوندا! عمر او را دراز گردان». در حقيقت امام (ع)
در اين جمله چيزى از خدا نخواسته است، بلكه موضوع درخواستى را به مشيّت او واگذار كرده
است.
نكته ظريف ديگرى كه در سخن امام (ع) به چشم مىخورد اين
است كه برغم آنكه
[1] - مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 430 و بحار الانوار،
ج 50، ص 309
نام کتاب : تاریخ اسلام در عصر امامت امام عسکری نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 24